عروسیمو میگم که دو تا اتفاق افتاد و من هنوز غصه میخورم . اول اینکه آخر شب منو از ماشین عروس پیاده کرد که با ماشین برادرش بریم بخاطر اینکه چون اجاره بود شوهر احمقم بخاطر اینکه شصت تومن بیشتر نده آبروی منو برد پول هم داشت ده میلیون تو کارتش بود سه چهار میلیون هم نقد همراهش بود دوم اینکه منو بجای اینکه ببره خونه خودم برد خونه مادرش بچه ها به زور اومد نمیخواستیش بیاد چه آبروریزی هم اونجا راه انداخت بعد که چه زندگی بدی برام درست کرد آنقدر که لوس و بچه ننه بود تو رو خدا یه چیزی بگید از یادم بره مدام تو فکرمه مرسی.