تولد پدر شوهرم با سالگرد ازدواج من و همسرم تو يك شب هست و قراره كيك تولد پدر شوهر رو خودم درست كنم . حالا واسه سالگردمون از مدل هاي ساده انتخاب كردم كه كارم سخت نشه. سومين سالگردمون هست امسال. به نظرتون كدومش بهتره؟؟ مرسي
خدایا بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم، بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم، بابت لحظات شادی که به یاد تو نبودم،بابت هر گره ای که به دست تو باز شد و من به شانس نسبت دادم،بابت هر گره ای که به دستم کور شد و من تو را مقصر دانستم،مـــرا ببـــخـش ….کمک کن تا بفهمم تو، کنار منی، نه روبروی من!
پسر یعنی یه خونه پر از توپ و اسلحه و ماشین ؛ پسر یعنی دوچرخه سواری بدون ترس؛پسر یعنی یه کمد پر از کفش و کلاه و لباس اسپرت؛پسر یعنی کراوات و پاپیون و کت مردونه کوچیک؛ پسر یعنی بوی مردانه داشتن درحین کودکی؛ پسر یعنی یه کپی شده سایز کوچیک از عشقت؛پسر یعنی شجاعت ؛ پسر یعنی رفیق و امید آینده پدر ؛پسر یعنی غرور و تکیه گاه مادر ؛ پسر یعنی ولیعهد خونه، من و بابایی عاااااااااااشقتیم شاهزاده کوچولوی من
چجوری درست میکنی این مدلا رو من فقط گرد و مستطیل بلدم خامه کشی هم که صفر
پسر یعنی یه خونه پر از توپ و اسلحه و ماشین ؛ پسر یعنی دوچرخه سواری بدون ترس؛پسر یعنی یه کمد پر از کفش و کلاه و لباس اسپرت؛پسر یعنی کراوات و پاپیون و کت مردونه کوچیک؛ پسر یعنی بوی مردانه داشتن درحین کودکی؛ پسر یعنی یه کپی شده سایز کوچیک از عشقت؛پسر یعنی شجاعت ؛ پسر یعنی رفیق و امید آینده پدر ؛پسر یعنی غرور و تکیه گاه مادر ؛ پسر یعنی ولیعهد خونه، من و بابایی عاااااااااااشقتیم شاهزاده کوچولوی من
غرب زدگی اثری از جلال آل احمد است.جلال آل احمد در این کتاب میگوید:غربزدگی آفتی است که از غرب میآید و ما را مانند طاعون گرفتار و بیمار میکند. آدم غربزده ریشه و بنیادی ندارد، نه شرقی مانده، نه غربی شده؛ هرهری مآب و چشم و گوش بسته از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید میکند.جلال در این باره میگوید:«آدم غربزده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علیالسویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است!نه ایمانی دارد،نه مسلکی،نه مرامی نه اعتقادی،نه به خدا یا به بشریت،نه در بند تحول اجتماع است و نه در بند مذهب و لامذهبی،حتی لامذهب هم نیست هُرهُری است.آدم غربزده، شخصیّت ندارد.چیزی است بی اصالت. خودش و خانهاش و حرفهایش،بوی هیچ چیزی نمیدهد. بیشتر نمایندهی همه چیز و همه کس است.آدم غربزده، معمولاً تخصّص ندارد، همه کاره و هیچ کاره است؛ امّا چون به
هر صورتی درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی، بلد است که در هر جمعی،
حرفهای دهن پر کن بزند و خودش را جا کند. شاید هم روزگاری تخصّصی داشته؛
امّا بعد که دیده است در این ولایت تنها با یک تخصّص نمیتوان خر کریم را
نعل کرد، ناچار به کارهای دیگر هم دست زده است. عین پیرزن های خانواده که بر اثر گذشت عمر و تجربهی سالیان، از هر چیزی مختصری میدانند و البتّه خاله زنکیاش را.(کتاب بخون دوست عزیز،کتاب بخون)من نمیتونم به همه ی عقاید احترام بذارم،چون احترام به عقاید پوچ و بی ارزش در واقع توهین به شعور خودمه