از وقتی باهاش ازدواج کردم دقمرگ شدم.شدیدا دهن بینه مادرش هم شدیدا اهل دخالت .چنان منو از چشم شوهرم انداخته که همیشه به من بدبینه شرایط جسمیه وخیمی دارم واسترس برام سمه.خیلی دلم میخواد از زندگیم بره بیرون گاهی میگم بدون طلاق از ش جدا بشم جدا زندگی کنم ی مدت تا شرایط روحیم بهتر بشه.همدیگه رو قبول نداریم مامانشم هر چند وقت یکبار ی چیزی میگه رابطمون بدتر میشه
ازدواح تون بدون شناخت بود؟سنتی یا نه
شما بگید چه کنم?محبتم که میکنم به دل شوهرم نمیشینه.نمیدونم چکار باید کنم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
اینکه مادرهمسرتون ب خودشون اجازه دخالت میدن ؛ برای این ک ؛ زندگی تون حریم و چارچوب نداره ....
همسرتونو با محبت و تشویق و تایید بکشید سمت خودتون ...
منو لایک کنید بیام بخونم مشکل منم هست
یه مدت بزارش برو. .مردا باید تنها باشم تا عقلشون بیاد سرجاش،بگو برو بغل مامانت
واقعا چیزی به ذهنم نمی رسه به عنوان راهکار چون متأسفانه فکرم اینه هرکی هر جور هست می مونه و نمیشه عوضش کرد
گلم این راهکاردست توعه ببین خوب گوش کن .انقدتوخونه بهش خوش بگذرون تا بیشترذوق ب خونه اومدنوداشته باشه تاخونه مادرش رفتن .اون بدخلقی کردنی تولبخندبزن ودلبری کن تایادش بره اصلابراچی میخواس الکی دعواراه بندازه اینطوری کم کم حرفای مامانش براش بی اهمیت میشه.ازش دوری نکن اینطوری بیشترب طرف ننش میره
میدونوخالی نذارتاهرکاری دلش بخوادباشوهرت کنه گلم خواهرم زندگیتوحفظ کن .خدالعنت کنه ب همچین خونه خراب کنایی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 روز پیش
1 روز پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
