قصد من از زدن این تایپیک فقط درد دل کرد نه و شاید درس عبرتی بشه واسه دختردایی که فکر میکنن خوشبختی فقط با ازدواج ممکنه.من ۱۳ساله ازدواج کردم و ۲تا بچه دارم از اول ازدواجم با همسرم به شهر محل کارش رفتم و ۷۰۰کیلومتر از خانوادهامون دور شدیم اوایل همسرم خوب بود ولی کم کم فهمیدم با توجه به شرایط که تنها زندگی میکرد با دخترهای زیادی رابطه داشته ولی همش به خودم گفتم اون دوران تموم شده و دیگه سمت کسی نمیره ولی بعد از تولد بچه اولمون من چون از خانواده دور بودم دچار افسردگی شدم توی همون دوران اتفاقی متوجه رابطش با دوس دختر سابقش شدم البته تلفنی بود و تازه شروع شده بود اون دوران خیلی بد بود که با مشاوره و قسم و اره همسرم بخشیدمش من دوران مجردی هیچوقت دوس پسر نداشتم و اصلا تو خانواده این موضوع خوبی نبود به خاطر همین من به کسی نگفتم از اون به بعد از همسرم چیزی ندیدم با هم اختلاف داشتیم ولی در حد معمول و طبیعی همه زوج ها
ادامه داره،؟
کاش تحلیل خودتو ازشرایط موجود هم بگی
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
همشون همینن
مریضن چرا با ی نفر نمیتونن بمونن؟
ازدواج یه مسئولیت خیلی سنگینه که بایدجوری همه چیزو رعایت ومدیریت کنی که یوقت کسی ناراحت نشه وهمه چیزبه خوبی پیش بره.
عزیزم😔چرا ما خانماباهمه شرایط آقایون کنارمیاییم ولی آخرشم جوابمونو بابدی میدن
تا اینکه ۲سال پیش متوجه اخلاقی عجیب غریب از همسرم شدم .البته ناگفته نماند همسر من به خاطر زندگی پیچیده و سخت خانوادگیش مشکلات روحی زیادی داشت ولی خوب زیاد شدید نبود تا اینکه دوسال پیش شروع کرد به تیکه انداختن و حرفای بی ربط زدن که مثلا من زن خوبی براش نیستم و دارم خیانت میکنم به خدا قسم من نه دوران مجردی نه متاهل هیچوقت اهل خیانت و دوس پسر نبودم
منو بلایک 😊
خیلی حرفای رکیک و نامربوطی بهم میزد در صورتی که تا اون موقع من هیچوقت حتی کاری نکرده بودم که بخواد بهم تذکر بده خلاصه چند وقت بعد خانواده من اومدن خونمون و همسرم به برادرم میگه فکر کنم هرنگدل داره به من خیانت میکنه شماها می تونید تجسم کنید آدم چه حالی میشه
میگم ی سوال..تا حالا شدی مردی تو دلش چیز دیگس اما وانمود کنه با همسرش خوشبخته و بخاد ظاهر سازی کنه
یا خانمی تو دلش چیزی دیگه ای باشه اما جلو بقیه
نشون میده خوشه 😕
هرنگدل؟؟؟😮😑
استارتر منم دقیقا مثل خودت شد زندگیم و بعد این سالها در حال طلاقم الان
ولی خانواده هرچی باهاش صحبت میکردن فقط با دادمیگفت دخترتان خرابه و بدترین حرفها رو میزد بعدم وسایلش برداشت رفت حال من اون شب داغون بودگناهی که هیچوقت انجام ندادم داشت دیوونم میکرد
بچه من وقتی تایپ تموم شد نظرات و میخونم
خلاصه من به خاطر مدرسه پسرم موندم و خانواده و راهی کردم برو ولی بعد دو روز اومد با گریه و زاری که من و ببخش اشتباه کردم پسرم هم اون وسط گریه میکرد که من به خاطر اون بخشیدمش ولی زهی خیال باطل بعد ۱هفته دوباره شروع شد و باز دکتر و روانپزشک و معذرت خواهی تا اینکه اومدیم شهر خودمون مسافرت یهو شوهرم دیوانه شد گوشی من و شکست و تو حیاط خونه پدری داد و بیداد و فوش ناموسی باز من دیوانه شدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
