2733
2734

خیلی ناراحتم، نمیدونم به شوهرم بگم یا نه....

طولانیه ، اما واقعا الان نمیدونم چکار کنم...


یادمه با کاربری قبلیم،

 یه تاپیک درباره یکسالی رو که توی شرکتی عجیب غریب کار کردم زدم...


نگفتی خلاصه بگو فردا بخونم

پروردگارم، به کدوم نامت بخونمت؟ به کدوم عزیزت قسمت بدم؟ از کدوم بنده ات بخوام دعا کنه؟ معجزه کن سرطان هیچوقت از هیچ راهی به تن خواهرم برنگرده🌷 

من تقریبا از ۶ سال پیش توی دانشگاه حق تدریس درس میدادم،

اما چون ساعت کاریم کم بود، درامدمم کم بود

خیلی وقت ازاد داشتم و دنبال در امد مناسبی بودم...


خلاصه اینکه شوهرم از طریق یه دوستش با شرکتی اشنا شد و من رو اونجا برد برای کار...

اولش به نظر خوب اومد،

گفتن نیاز به نیرو داریم و سه ماه اموزشی کار کن،

بعدم قرار داد رسمی و ...

رییس گفت اگه خوب کار کنی ۸ صبح تا ۲ بعد از ظهر سر کاری ک پنج شنبه ها اضافه کار...


منم قبول کردم، بعد سه ماه دیدم قرار داد نمیبنده ، گفت باید ۹۰ روز کار کنی نه سه ماه۵، اشتباه فهمیدی...

و ازم خواست یه ترم از دانشگاه مرخصی بگیرم و کامل سرر کار باشم،

منم چون تازه میخاستم قرار داد ببندم قبول کردم و به زور از دانشگاه مرخصی گرفتم.



ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

قبلا تو یه تاپیک راجع به همکار عجیب غریبتون صحبت کرده بودیم.

چی گفته؟

خودت رو ناراحت نکن.

۱۷۶ جان                                                                           ۱۷۶ آرزو                                                                           ۱۷۶ استعداد پرپر شده

الان بیکاری 

آره بابا محیط کار ک ب هیچکس اعتماد نمیشه کرد هیچ کس

دفتر خاطرات 6 سال قبلمو پیدا کردم :) همش نوشتم کاش من و علی تا آخر عمر با هم بمونیم :|                  حالا نموندنمون هیچ :(          چرا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد علی کیه ؟  :/

بخش ما تقریبا همه خانوم بودن، رییس مرد بود، یه همکار داشتم که قدیمی تر بود و با اینکه تحصیلاتش پایینتر بود اما چون سابقش زیاد تر بود مسیول بود،

اسمش رو میزارم خانم عزیزی...

و به جز اون به شکل خنده داری همه ماه توی فاصله ۲ ماه استخدام شده بودیم..

من از اول به این مورد شک کردم که چرا بقیه کارکنای شرکت همه رفتن....

مدارکمون رو تحویل دادیم و منتظرقرار داد بودیم



پووف اصلا نباید سرکار ب کسی اعتماد کنی

خدایا تا پاکم نکردی... خاکم نکن..😔😔😔باردار نیستم تیکر رسیدن ب خواسته هامه البته امیدوارم همینطور بشه 😍😍برام دعا کنید اونی ک میخوام بشه الهی فداتون بشم ❤❤
2738

خلاصه اینکه بعد حدود ۶ ماه ، بعد از جلسات مسخره ای که رییس با خانم عزیزی میزاشت، یه روز خانم عزیزی اوند و گفت از فردا آبدارچی شرکت نمیاد و نظافت با خود اعضای شرکته،

فکر کنین ملت کلی درس خوندن بیان سر کار ، بعد بگن باید توالتا رو خودتون بشورین!

مسلمل کسی قبول نکرد ولی یکی از اعضا که متاسفانه مشکل شدید مالی داشت شد مسیول نظافت،

بعد یه مدت ساعت کاری بالا رفت 

و بعدم حتی به پوشش معمولی گیر داده میشد و خانم عزیزی دنبال این بود که چادر رو اجباری کنه...

)با اینکه جز اساسنامه شرکت نبود)

و فقط با مانتو شلوار اداری میرفتیم...

واقعا جوری به مسایل مذهبی گیر دادن که من خودم شخثا به حدی زده شده بودم که حتی الانم تاثیرش رو میبینم...


وقت قرار داد رسید و دیدم چیزی شبیه قرار داد بندگی گذاشتن جلومون میگن امضا کنین و ۵۰ میلیون سفته بدین...

مسلما من قبول نکردم. و گفتم به شما اعتماد ندارم ،

چون که فلان رفتارا کردین....


هرچیم که رییس اصرار کرد نموندم، 

و هرچی که توهین میکردن و میخاستن من رو به بی ادبی و توهین بریونن تا ازم اتو بگیرن من سکوت کردم،

چون نمیخاستم فرهنگم رو شبیه اونا کنم...


واقعا یک سال از عمرم رو هدر دادم...

واقعا همکار خوب نعمته.همکار بد هم چی بگم.😖

۱۷۶ جان                                                                           ۱۷۶ آرزو                                                                           ۱۷۶ استعداد پرپر شده
خلاصه اینکه بعد حدود ۶ ماه ، بعد از جلسات مسخره ای که رییس با خانم عزیزی میزاشت، یه روز خانم عزیزی ا ...

اوف پنجاه میلیون؟😓 واقعا درک میکنم اینم معضلیه نمیدونم چرا همه جا سفته میخوان با اون شغلای مزخرفشون😕

بهشتم اونورش باشه به این برزخ نمی ارزه...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687