دیروز قرار بود ما بریم سینما با دوتا از دوستای شوهرم اومد گفتم زود نیست گفت بریم ذور دور اماده شدم زفتیم برگشت بهم میگه فقط من خانوممو میبرم دپر دور گفتم یعنی چی گفت اوتا هنوز نزدن ازخونه بیرون فقط منم که به زنم اهمیت میدم گفتم حرفت خیلی غیر منطقیه ها باحالتی میگفت که انگار سر من منت داره گفتم اونا ده ساله ازدواج کردن وبچه دارن ماهنوز یه سالم نشده ،بعد به من میگههمه همککارازن دارنولی خیانت میکنن و دوست دختر دارن با یه حالتی کهانگار بایدمن ممنونش باشم که ادم نرمالیه وظایفشولطف میدونه لبلسی بخریم مسافرتی بریم اینقد میگه و منت میزاره تااز دماغت دربیاد من باید چیکار کنم غرورمدارله له میکنه دیگه
هفت ماهه عروسی کردیم .اون 30سالشه من 22