سلام بچه ها دخترم سوپرایزم کرد و ۲۰ روز زودتر بدنیا اومد گفتم خاطره زایمانمو اینجا بنویسم
بگو گلم
مباركه قدمش
استرس گرفتم
كلا امروز استرس دارم
قدم نو رسيده مبارك
لایک
روز یکشنبه ۱۸ فروردین دو روز بود که وارد هفته ۳۷ شده بودم از صبح بلند شدم خورشت بادمجون درست کردم حالمم خوب بود ناهار خوردیم مامانم اومد خونمون یکم نشستیم مامانم خوابش برد شوهرمم رفت بیرون ساعت ۴ و نیم بود اومدم دراز بکشم احساس کردم آب زد زیرم اولش گفتم شاید ترشح باشه بعد دیدم نه زیاد شد مامانم بیدار کردم زنگ زدم شوهرم گفتم کیسه ابم پاره شده زود بیا خونه مامانم رفت خونه آماده شه بریم بیمارستان شوهرمم اومد حول کرده بودیم دوتایی بهش گفتم زود بریم حمام بدن منو تمیز کن بعد بریم بیمارستان
بعد پاره شدن كيسه اب چقد وقت هس برسيم بيمارستان
دیگه سریع دوش گرفتم آماده شدم وسایل خودم و نی نی هم برداشتیم رفتیم بیمارستان وقتی رفتم زایشگاه گفتن باید معاینه شی معاینه که کرد کلی هم گریه کردم گفت بله کیسه ابت پاره شده ولی چون دکتر بیهوشی مرخصیه باید اعزام بشی یه شهرستان دیگه که نیم ساعت با شهرستان خودمون فاصله داره دیگه یک ساعت طول کشید که اعزامم کردن مامانم با امبولانس همراهم بود شوهرم و مادر شوهرم با ماشین پشت سرمون اومدن
قتی رسیدیم اونجا ۸و نیم شب بود فقط یکم درد داشتم سریع بردنم زایشگاه یه ماما اومد گفت بزار ببینم چقدر باز شده دهانه رحمت دستشو کرد داخل وای مردم و زنده شدم خیلی درد کشیدم گفت باید بزاری آب دورشو خالی کنم بعدش آمپول فشار زد برام یه خورده درد داشتم ساعت ۱۰ شب دردم خیلی شدید شد مامانم اومد پیشم دید تا ۱۰ و نیم پیشم بود همش میگفت سزاریانش کنید نمیتونه تحمل کنه مادرشوهرم دید مامانم طاقت نداره اومد پیشم مامانم فرستاد بیرون خودش پیشم موند ماساژم میداد دلداریم میداد ولی مگه میشد تحمل کنی خیلی وحشتناک بود خیلی
شما سزارين ميخواستي و نوبت داشتي براش؟
درد طبیعی وحشتناکه😥😥😥😥
بزار بقیشو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
