2733
2734

نمیدونم این اخلاقم یهو چطور پیدا شد

شدن سلطان گیر دادن

زود ناراحت میشم

زبونم تند و تیز شده

به قول شوهرم از سر شمشیرت خون میباره چیکار کنم¿خوب بشم آروم و مهربون مثل قبل بشم

صبرم کم شده

حالا شوهرم خوبه ها نمیدونم چرا اینقدر من بد شدم میترسم ازم سرد بشه

یعنی اگه ادامه بدم صد درصد سرد میشه

ازمایش خون

طب سنتی

احتمالا صفرا دارپیگیرباش

ﺗﻮﻯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ!ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻡ،ﺍﺻﻼً ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ…ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﻧﻤﯿﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﺵ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ…ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ، ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻭﺟﻮﺩﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ،ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻧﻢ ﻧﻪ ﯾﮑﯽ، ﻧﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ! ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﺮﻡ، ﺁﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ!!!ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺧﻢﮐﺮﺩﻥ ﻫﻢﻧﺪﺍﺷﺖ..!!ﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ، ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩ، ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺁﻭﺭﻫﻢ ﺑﻮﺩ…!ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮔﺬﺭ…ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺳﭙﺮﯼ…ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ،ﺍﻣﺎ…ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ:ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ…ﭘﺲ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ، ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯾﺖ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ؛ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ، ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﯼ…ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺵﻭ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ…

 من جدیدا خیللی عصبی شدم دیروز چکاپ دادم ببینم کمبود ویتامین ندارم

 مادر از مرگ نمیترسد...تنها نگرانی یک مادر این است که فرزندش را در دنیایی تنها بگذارد که هیچکس مانند او دوستش نخواهد داشت.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

حتما اخیرا فشار روت زیاد بوده...برو بیرون یه هوایی عوض کن...اگه میتونی برو مسافرت

هر چه اید به سرم  باز بگویم گذرد                                     حیف ازین عمر     که با می گذرد، می‌گذرد    💔💔

شاید کمبود ویتامین داری 

برو باشگاه 

روزانه ی وقتی به خودت اختصاص بده 

کتاب بخون خصوصا کتابای روانشناسی مثل آیین زندگی دیل کارنگی که خیلی زندگی منو عوض کرد 

اگر وقت وهزینش رو داری روانشناس هم کمک میکنه 

سعی میکنم از وسایل یک بار مصرف استفاده نکنم ،خصوصا سفره ی یک بار مصرف که اصلا ضروری نیست .همیشه لیوان همراهم دارم .تا بتونم اب معدنی نمیخرم .فروشگاه که میرم کیسه همراهم دارم وپلاستیک نمیگیرم.تابتونم زباله تولید نمیکنم.زباله های خشک وتر رو جدا میکنم وزباله های خشک رو تحویل کانکسای شهرداری میدم .شاید بگید برای چی اینهمه به خودت سختی میدی وقتی هیچ کس رعایت نمیکنه ؟ خودمم گاهی به این فکر کردم گاهی به سختی میفتم ،راحتیم کمترمیشه اما دیگه عادت کردمو ی حس خوب از این رعایت کردنام گرفتم  .همه ی این کارارو میکنم برای برادرزاده هام که وقتی بزرگ شدن اندکی از این طبیعت براشون باقی بمونه .برای بچه های خودم .برای بچه های شما که عاشقشون هستید.میخوام وقتی بزرگ شدن بگم من سهم خودمو انجام دادم وکوتاهی نکردم .

منم گاهي اينطوري ميشم يعني بهتربگم كاهي خوب ميشم همش اينطوريم كم خوني نداشتم ويتامينامم اوكي بود يه دوره فلوكسيتين مصرف كردم بهترشده بودم

آياميدانستيدبانگاه كردن به دست زن هاميتوانيد ازاحساسات آنهامطلع شويد؟!به عنوان مثال:اگردمپايي دستشون بودعصبانين      
2738
یعنی میگی مربوطه به این چیزا؟

اره

منم یهو یجوری شده بووم

دست خودم نبود

دنبال علت...

فهمیدم صفرام زیاد شده

دوماه ازلس کاسنی و کرفس خوردم

شدم مثل سابق

اصلا حوصله هیچ چیز غیرقابل تحمل شده بودم جتی برا خودم

خدا به داد شوهرم برسه چقدر تحملم کرد

ﺗﻮﻯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ!ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻡ،ﺍﺻﻼً ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ…ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﻧﻤﯿﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮﺵ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ…ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ، ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻭﺟﻮﺩﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ،ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻧﻢ ﻧﻪ ﯾﮑﯽ، ﻧﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ! ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﺮﻡ، ﺁﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ!!!ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺧﻢﮐﺮﺩﻥ ﻫﻢﻧﺪﺍﺷﺖ..!!ﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ، ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩ، ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺁﻭﺭﻫﻢ ﺑﻮﺩ…!ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮔﺬﺭ…ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺳﭙﺮﯼ…ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ،ﺍﻣﺎ…ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ:ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ…ﭘﺲ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ، ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯾﺖ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ؛ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ، ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﯼ…ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺵﻭ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ…
شاید کمبود ویتامین داری  برو باشگاه  روزانه ی وقتی به خودت اختصاص بده  کتاب بخون خ ...

والا باشگاه نمیتونم برم با دوتا بچه یوگا دانلود کردم تو گوشیم که تو خونه برم

گاهی هم پیاده روی تو خونه دارم و دوجرخه ثابت ولی تو روحیم تاثیر نداره

اره منم یهو یجوری شده بووم دست خودم نبود دنبال علت... فهمیدم صفرام زیاد شده دوماه ازلس کاسنی و ...


چطوري فهميدي ازصفراته چه آزمايشي دادي

آياميدانستيدبانگاه كردن به دست زن هاميتوانيد ازاحساسات آنهامطلع شويد؟!به عنوان مثال:اگردمپايي دستشون بودعصبانين      
والا باشگاه نمیتونم برم با دوتا بچه یوگا دانلود کردم تو گوشیم که تو خونه برم گاهی هم پیاده روی تو خ ...

پس برو ازمایش بده ببین مشکلی نداری ؟ یا برو مشاوره یا ی کمکی بگیر یکم وقت ازاد پیدا کنی حالت بهتر شه 

سعی میکنم از وسایل یک بار مصرف استفاده نکنم ،خصوصا سفره ی یک بار مصرف که اصلا ضروری نیست .همیشه لیوان همراهم دارم .تا بتونم اب معدنی نمیخرم .فروشگاه که میرم کیسه همراهم دارم وپلاستیک نمیگیرم.تابتونم زباله تولید نمیکنم.زباله های خشک وتر رو جدا میکنم وزباله های خشک رو تحویل کانکسای شهرداری میدم .شاید بگید برای چی اینهمه به خودت سختی میدی وقتی هیچ کس رعایت نمیکنه ؟ خودمم گاهی به این فکر کردم گاهی به سختی میفتم ،راحتیم کمترمیشه اما دیگه عادت کردمو ی حس خوب از این رعایت کردنام گرفتم  .همه ی این کارارو میکنم برای برادرزاده هام که وقتی بزرگ شدن اندکی از این طبیعت براشون باقی بمونه .برای بچه های خودم .برای بچه های شما که عاشقشون هستید.میخوام وقتی بزرگ شدن بگم من سهم خودمو انجام دادم وکوتاهی نکردم .
اره منم یهو یجوری شده بووم دست خودم نبود دنبال علت... فهمیدم صفرام زیاد شده دوماه ازلس کاسنی و ...

منم همین فکر و میکنم خودش بی حوصله هست منم اینجوری ام کلا میترسم رلبطمون نابود بشه

وای منم از وقتی باردار شدم اخلاقم بدجور عوض شده ها ابجی کوچیکم ک ۷سالشه قبلا همین میدید تانیم ساعت بغلم میکرد کلا از پیش من جم نمیخورد از موقع بارداریم اینقد عصبی شدم و داد میزنم طفلک اصن طرفم نمیاد مث قبل

فقط 22 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
تیکر پنج سالگی دخترمِ😘😘😘
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687