من ماه پیش عقب انداختم رفتم دستشویی بی بی زدم دیدم دو خط افتاد با حال استیصال از دستشویی اومدم بیرون همسرم داشت حرف میزد باهام یهو با چشمای از حدقه دراومده وسط حرفش گفتم اینا رو ول کن، بابا شدی
اون بیچاره هم اول گفت خوبه که پس شام بریم بیرون و اینا اما وقتی ناراحتی منو دید گفت اگه امادگیشو نداری نگرانش نباش و اینا
خدا رو شکر نبودم
الانم عقب افتاده باز
نمیدونم چرا اینجور ی شدم قبلا همیشه منظم بودم