خانوما مادر شوهرم خیلی تو زندگیمونه.همیشه همه جا هست .وقتی تو جمعیم تا یه دقیقه تنها میشه با شوهرم امار منو میگیره و پرش میکنه.خلاصه بگم که همیشه دلیل دعواهای ما بود.شوهرم که باهاش حرف میزنه میاد زمین تا اسمون رفتارش عوض میشه.امروز داشتن با هم یواشکی حرف میزدنشنیدم اسم منو میارن رفتم گفتم اگه حرفی هست به منم بگید ناراحت میشم یواشکی حرف میزنید شوهرم گفت خفه شو تا نزدم تو دهنت.کلا وقتی مادرش هست منو نمیبینه دیگه.من یه ادم درمونده و تنهام لطفا راهنماییم کنید.فقط نمک رو زخمم نریزید.
ایشالا مشکلت حل شه
شما خیلی خوبی من بودم میگفت تو دهنی تو میخوری بسته لباسم تنم میکردم میومدم بیرون
شوهرتون چرا اونطوری گفت
خوب خيلي سادگي كردي رفتي جلو اونجور گفتي
ببين كم كم بايد شوهرتو بياري تر جبهه خودت، ن با بدگويي از مادرش. بالعكس همش عنوان كن كه دوستش داري و...
خوب کلا نذار ببیندت
خیر نبینن الهی..درکت میکنم..برا منم همینجوره ننه شوهرم
همه کاراسم دستوری به منه.مثلا باید بری حموم حالت خوب بشه.بیا بریم زیارت بخونیم نمیشه نخونی.باید فلان چیزو بخوری.همش دستور که بکن نکن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
