من بخاطر اخلاقای گند خانوادم و اینکه پدرمادرم حوصله بچه هامو ندارن زیاد خونشون نمیرم امروز از دخترم پرسیدن تو جمع کدوم بابابزرگاتو دوست داری اونم گفت بابای مامانم بعد خواهر شوهرم گفت تو که اینجا بیشتر میای اونجا نمیری خیلی دلم سوخت همسرم رفته بود گفته بود وگرنه اون از کجا میدونست نظرم در مورد همسرم عوض شد
فکر میکنم بعد یازده سال هنوز همسرمو نشناختم
بیخیال بابا خیلی حساسی
اووووه ول كن بابا خودتو اذيت نكن
همه شون خاله زنكن
ازکجا مطمئنی اون گفته
شوهر منم اینجوریه ولی یکم بهتر شده ...
حتی یبار خواهرم غذا درست کرده بود جلو جمع گفت نیگا این چقدر روغن داره؟ خیلی ناراحت شدم بعدا به خواهرم گفته بود از غذات تعریف کردم زننثم ناراحت شده :/ دلم میخواد از دستش بمیرم انقدر که آبروریزی میکنه ...
عزیزم خیلی حساس نشو لابد از قصد نگفته ممکنه یدفعه از دهنش در رفته بی قصد نگران نباش😊
هی روزگار کار خود شوهرته شک نکن سعی کن همه چی بهش نگی و هیچ وقت از بدی خانوادت نگی
عزیزم این چیز مهمی نیست که
همسرت هم مطمئن باش مسایل مهم رو جایی نمیگه
سعی کن حساسیت زیاد نداشته باشی
ولی سر فرصت به همسرت بگو
بهش بگو از چه چیزایی ناراحت میشی و بگو لطفا رعایت کن
مردا رو حتما باید بهشون گفت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
