خانوما من عصر تاپيك زدم كه با دوستام قرار بود بريم نهار رستوران دقيقه نود برنامه عوض شد و رفتيم سفره خونه اما من ديگه به شوهرم نگفتم برنامه عوض شده اما همسرم از طريق شوهر يكي از اون خانوما فهميد و اومد اونجا منو جلو همه سكه يه پول كرد با داد و بي داد منو آورد خونه و خودش زد بيرون، منم چون قبول داشتم هردو مقصريم گفتم بهش اس بدم كه دادمو اسكرينشم الان ميزارم
من ترسيدم بگم سفره خونس بخاد گير بده، بله من اشتباه كردم اما اونم آبروي منو برد، الانم دارم دق ميكنم ...
استارتر غصه نخور بهش فرصت بده اروم شه بعد تو ارامش عذر خواهی کن...ما پتج تا دوست بودیم ک سه تامون از زمان دانشگاه دوست بودیم و دو تا هم تو باشگاه از اون دو نفر دوست جدیدمون یکیمون متاهل بود من و یکی دیگه از دوستامونم نامزد اون دوستم ک از دانشگاه باهم بودیم و نامزد بود قرار بود بره ی کشور دیگه قرار شد بریم بیرون واسه جشن خداحافظی شوهر من ک از اولش مسکلی نداره خدا رو سکر دوستمم ک میشناخت فقط گفتم میریم با بچه ها بیرون گف خوش بگذره...ولی اون دوست متاهل جدیدمون نگو ب همسرش گفته میریم پارک در حالیکه ما داشتیم میرفتیم باغ دوستم همون ک داشت میرفت خارج...خلاصه تازه رسیده بودیم و داشتیم گرم صحبت میشدیم ک یهو دیدیم تلفن این دوستپون ز خورد حالش بد شد گفتیم چی شد ک اسکش در اومد ک اره همسرم گف کدوم پارکی براتون وسایل بیارم...حالا ما چهار نفر هر چی سعی کردیم شوهر این خانم اروم کنیم اقا هر چی دهنش اومد بارمون کرد پسره بی شخصیت پاشدیم رفتیم دم مغازش ک شک نکنه مثلا ببینه با چهار تا خانم رفته اقا داد و بیداد و زدن وسیله شکوندن خلاصه ما بردیم دوستمون و تحویل مادرش دادیم بنده خدا مادرش کلی از ما عذر خواهی کرد اون دوست قدیمی هم پشت دستش و داغ کرد گ دیگه با دوستای جدید ک از خانوادهاشون سناختی نداره بیرون نره...گفتم ک فکر نکنی همسر شما تنهاس بعضی اقایون ب این چیزا حساسن همه ک همسر من نمیشن تا شب نشده زنگ تمیزنه ببینه کجام اصلا😂
من همان پنجره رو ب خیابان بودم /ک شبی بسته شد و رو ب کسی باز نشد
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
باشه ولی از اینکه پیش دوستش احساس کرده شما ازش محفی کردی عصبانی شده البته من کارشون و تایید نمیکمم ولی حساسیته دیگه کاریشم نمیشه کرد حالا زیاد غصه نخور یکی دو روز عادی رفتار کن حرف این رو پیش نکش ک چرا اینکارو کردی جرا دست پیش گرفتی بهدا ک اروم شد بگو کار من ناخواسته اشتباه بود ولی کار شما هم درست نبود منو جلو جمع ضایع کنی حالا در مورد ما چ فکری میکنن بگو ک ابروی من ابروی شماست وووو ب هر زبونی ک بلدی ولی الان نه دفعه بعدی هم تکون حوردی بهش گزارش بده تا خودش خسته شه
من همان پنجره رو ب خیابان بودم /ک شبی بسته شد و رو ب کسی باز نشد
من اگه به جات بودم، از دستش ناراحتم بودم. مگه چی شده بود، که بیاد جلوی همه اونجوری رفتار کنه. به خاطر یه تغییر جا؟
یه سوال:دست بزن داره؟
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!
اصلا برات مهم نباشه، نقطه ضعف نده دستش. اگه بدونه انقدر حساسی رو تغییر جا ممکنه بعدا از این قضیه استفاده کنه
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!
نميدونم احساسم طبيعيه يا نه اما چون بار اوله احساس بدي دارم،
سخت که هست، منم اوایل خیلی سختم بود، ولی الان پیشش رفتن، کار اشتباهیه. نزار قلبت به عقلت غلبه کنه. کار اشتباه تو مستحق همچین تنبیهی نبوده. اول اون رفتار و بعد هم جدا کردن اتاق خواب.
الان رفتن تو پیشش یعنی تایید همه کارهاش.
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!
نه رفتم حرف بزنيم كه گفت به پرو پام بپيچي شبا سر ساختمون ميمونم همونجا ميخايم، اونجا بمونه از طريق ز ...
خب نرو. واقعا میخواد تنها باشه. برو تو اتاق خواب و استراحت کن.
حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی،
نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی...
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد،
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند!
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری خراب کنی و از نو بسازی!