اره
من متوجه شدم شوهرم از در زد بیرون که یکی در خونه رو زد رفتم باز کردم در و دیدم یه پسر بچه جلو دره (خونه ما تو یه محله ایه که کلا دوتا بچه هست و اپارتمانمونم اصلا کسی بچه نداره)
ازش پرسیدم شما گفت من راهمو گم کردم تا اومدم جوابشو بدم دیدم از پله ها دوید رفت من با خودم میگفتم این کی بود اومدم تو خونه در و که بستم رفتم سمت اتاق خواب که دیدم یکی داره پشت سرم میاد تا برگشتم دیدم یه مرد بود دوید رفت تو آشپز خونه امون منم رفتم دنبالش
یهو با صدای شوهرم بیدار شدم که چته چی شده من دیدم خودم دارم جیغ میزنم
شوهرم رفته بود پایین دیده بود سوئیچ ماشینش نیست برگشته بود به فاصله دو سه دیقه من همچین خوابی دیدم
بهدش برام تعریف کرد که نیم خیز نشسته بودی و تو خواب حرف میزدی و ترسیده بودی