اصلا دوست ندارم در مورد اینجور مسائل تاپیک بزنم ولی خیلی خیلی حرصم گرفته
من خونم کنار مادرشوهرمه وهمسایه ایم جاریم وشوهرش شهر دیگه ای هستنو امشب اومدن خونه مادرشوهرم
مادرشوهره برگشته جلو منو جاریم میگه (زهرا)کاش زودتر خبر میدادی میاین واست دلمه برگ انگور درست میکردم من😐😐جاری😎😎😎منم بلندشدم اومدم خونم😤😤😤شامم میخام نفر اخر برم خونش
نگین توروخدا جاری حسود چون همه کارای مادرشوهرمو همسرم انجام میده