ما چند ساله يه شهر ديگه زندگي ميکنيم
شهر قبليمون يه شهر کوچيکه که همو همديگرو ميشناسن
ما خونه پدربزرگم زندگي ميکرديم يعني اون خونه مال پدربزرگم بود و از سال 60 توي اون خونه بودن
تنها جاييه که روحم اروم ميشه ارامش دارم هرچند خاطره هاي بد زيادي هم دارم
پدربزرگم اون خونه رو فروخته ولي خيلي دلم ميخواد بازم بخرمش
شايد باورتون نشه ولي هنوزم توي خواب هام فقط توي اون خونه هستم
تو خواب هميشهههه توي اون خونم
بنظرتون کار اشتباهيه اون خونه رو بازن بخرم؟
از طرفي دوسش دارم از طرفي دلم نميخواد به گذشته برگردم دوباره اون هنسايه ها و خاطرات بد و حرف پشت سر و خلاصه کليداستان که توي يه شهر کوچيک طبيعيه
نظر شما چيه؟