من درکت میکنم
اعصاب ادم باید اهنی باشه که اونجور جاها طاقت بیاره
من خیلی صبورم و بینهایت مواظب و مراقب که حق کسی رو ضایع نکنم ولی خدام حضرت هردفعه منوگریه میندازن
کلا خدام حضرت خیلیاشون شبیه مامورای جهنمن ولشون کن
با اینکه من هیچوقت نه خواستم پول بندازم نه اکثرا جلو میرم نه کسی رو هل میدم...
انگار قسم خوردن ازارت بدن دل خون بری
یه گوشه هم وایسم میان میگن اینجا وای نستا حتی اگر پرنده اونجا نباشه
زایر ها هن قربونشون برم بعضیا فکر میکنن جنگه بقیه هم دشمنن
یبار یکی ارنجشو همچین تو سینه من فشار داد که داشتم میمردم
میخواست بره جلو
رنگم پریده بود از درد میخواستم فریاد بزنم بهش گفتم خانم دستتو بردار با لبخند میخواست منو قورت بده
درکل تقصیر تو نیست
هم زایر هم خدام مشکل دارن