غذاشو دیر میخوره سرشو به یه چیزی گرم میکنه بعدم غذاش دیر میشه دلش ضعف میره به من فحش میده. راه دور میره بار میبره بعدم میاد تعریف میکنه تو راه حین رانندگی خوابم میبرد حرصم در میاره. بهش گفتم حق نداری راه دور بری اما بازم میره همش نگران آیندم هستم . بعضی وقتا به یکی گیر میده به یکی هم خیلی بی خیال. مثلا با یه دوستاش بحثش شد فحش داد اون الان شوهرم چند ماهه به خاطر فحش درگیر شکایت شده تا ازش شکایت کنه و محکومش کنه. ولی دو ماه پیش سوار موتور بوده یه خانومه محکم در ماشینو باز میکنه بدون اینکه پشت سرش نگاه کنه و به صورت شوهرم برخورد میکنه . و خیلی بد و ناجور صورتش زخم شد و جای زخم باقی موند خیلی خیلی بد الان یه زخم سیاه رو صورتشه. و همون لحظه به خانومه گفت اشکال نداره و خدافظی کرد حتی یه شماره هم ازش نگرفت. خیلی رفتار لج درار داره مثلا من وقتی خسته باشم دراز بکشم میاد کلی اذیتم میکنه که استراحت نکنم یا وقتی با پسرم سه تایی داریم میگیم می خندیم یه دفه محکم میزنه تو شکم پسرم. هزار نمونه ازین کارا داره ولی ازون طرف بچه که بود مادرش فوت کرد شش ماهش بود همش با بغض ازون روزها و اینکه هیچ وقت محبت مادر ندید و همیشه زیر دست ظلم زن بابا بود صحبت میکنه که اون برا بچه ها خودش بهترین لباس و تغذیه آماده میکرد اما به این نه پدرش توجه میکرد نه زن بابا. شبا بخاطر رفتار لج درار روزش ازش دوری میکنم حس نفرت بهش دارم ولی یه مقدار عذاب وجدان هم دارم
کودکی تو رفتار و شخصیت ادم خیلی تآثیر داره
خیلی حساس و زود رنجید !
مثال هایی ک زدید ، در واقع نحوه تعامل همسرتون بود با دیگران .... چرا خودتونو وارد و درگیر روابط شون با دیگران میکنید ک این مدلی اذیت شید ؟!
یا ب جای اینکه تشویق شون کنید ب استراحت کافی ، قبل از سفرهاشون ، ایشونو منع میکنید ، چرا ؟؟؟
اکثر مردا همینن .اون مردایی هم خوبن میوفتن دست زن بداخلاق و وحشی واقعا چرا اینجوریه
عزیزم تو خوبی کن بالاخره خوبی و محبت شما تاثیر خودشو میزاره
شاید همسرتون بلد نیستن ک چطور باید با بچه بازی کنن و سرشو گرم کنن ... ایشون ب خیال خودشون این مدلی دارن محبت شونو میرسونن ... می تونید بی تحکم و سرزنش ، یادشون بدید ک با بچه چطور بازی کنن
ولی بهتره ک وارد روابط پدر و فرزندی شون نشید ... از پس هم بر میان خودشون دوتا
نمیخوام حرصم در میاره منو تو خیابون چندین ساعت سر کار میذاره . شبا تا دیروقت با صدای بلند تلویزیون نگاه میکنه . با لباسهای شسته و اتو کشیده داخل کاور میره بار جابه جا میکنه لباس کهنه تحویلم میده . پشت مبلها رو یک ملیارد بار گفتم نچسبون به دیوار تمام دیوارا رو به خاطر پشت مبل زخم و سیاه کرده بازم تا من میکشم مبلا رو جلو اون میاد صاف میچسبونه به دیوار. یا آشغالی که من میریزم تو سطل اون تو آشغالا میگرده بعدم عین دیوونه ها میاد میگه ای نامرد من نبودم بستنی خریدید خوردید یا شلواری که پاره بوده رو من انداختم اون آخرشب میره در میاره میگه این که هیچی نیست در حالی که خسیسم نیست
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
