بچه هابعضی اوقات میگم تقصیر عروسه ولی واقعاخیلی اذیت میکنندبعضی خانواده ها،من توهفته شایدیکباربرم خونه مادرم شهردیگه اند،ولی طول هفته هرروزمادرشوهرمومیبینیم پسرم دوروزتوهفته با شوهرم تنهایی میرندچندساعتی،هرسال سال تحویل پیششونم این هفته دوشبم شام رفتیم مهمون داشتندحالابعدیک هفته امروزرفتم خونه بابام ظهرباشوهرم قبلش شوهرم به مامانش گفت داریم میریم دوساعت بعدزنگ زده ساعت ۵میخوایم بریم خونه عموت،شوهرم گفت من که گفتم جایی هستیم گفت من دیگه قول دادم ماهم تند تند برگشتیم دیدم خواهرشوهرم که چشم غره رفت به شوهرم مادرشوهرمم سلام کردم جواب ندادخیلی ناراحت شدم مگه من چقدرمیرم پیش خانوادم منم خیلی قیافم رفت توهم خواهرشوهرم هی گفت چته ماهم زود بلند شدیم ببخشید من فقط اینجارودارم دردل میکنم به شوهرمم نمیتونم بگم میدونم ناراحت میشه
اگه به شوهرت بگی چه عکس العملی نشون میده یعنی حق به اونا میده؟
خواهر شوهر منم این مدلیه هرجا میفهمید رفتیم الکی زنگ میزد یه کاری میکرد زهرمون بسه و برگردیم
الان ک‌از ایران بیرون اومدم لااقل از دست اون عفریته راحت شدم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
به شوهرت بگو
باید خانوادش حد خودشونو بدونن
بیخود بی هماهنگی شما به عمویه قول داده
هرچند غربت وحشتناکه وحشتناک
عزیزم از روز اول باید کمتر رفت و آمد میکردی عادت کردن شما رو زود به زود ببینن.افراط و تفریط نباید داشته باشیم
خب چرا باهم میرید مگه باید دسته جمعی برید عید دیدنی اونا قول دادن خودشون برن
من بودم نمی رفتم! بیخود به جای شما قول دادن
یه روز دیگه شما می رفتید!
تو هم حق داری خونوادتو ببینی!
امان از دست این خونواده شوهرا! البته مادر شوهر منم همینه هر هفته خونه خودش باشیمم یه هفته برم سمت خودمون قیافش تو هم میره!
بنظرم انقد ب شوهرت بگو تا بره تو مغزش من اوایل میگفتم دعوامون ميشد ولی بلخره تسلیم شد البته هنوز جای کار کردن داره ولی خیلی تغییر کرد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 روز پیش
1 روز پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
