2726

قبل عید کلی برنامه داشتم شیرینی درست کردم هفتسین چیدم همه چی خوب بود دقیقا شب سال تحویل ی دعوای بدی پیش اپمد بین منو بابام به قدری حالم بد بود که تا خود صبح گریه کردم مامانم هی میومد میگف پاشو بیا ولی نه که نخوام اشکم بند نمیومد نتونستم برم پیشش خواهرمو بابام خواب بودن گفتم منو اینجوری ببینه ناراخت میشه خیلی دلم میخواست سال و به خوشی نو کنیم اما نشد منم یه اخلاق گنننند و مزخرفی دارم فرت و فرت اشکم میاد وقتی دلم پر باشه یکی صدام کنه حتی اشکم درمیاد همش تو اتاقم جایی نرفتم،گند بزنن این زندگی رو‌که خوشیای کوچیکم نداریم،دلم میسوزه واس مامانم،خاک برسرم کاش میتونستم خودمو کنترل کنم انقد خودخوری نکنم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
چشام باز نمیشه از بس گریه کردم کجا برم این وقت شب حوصله هیچ کسوندارم

عیبی نداره عزیز، میگذره برو با پدرت حرف بزن، سعی کن از دلت بیاری بیرون اول ساله، خوب نیست 

کاش بابای منم بود دعوام میکرد اصلا   

خدایا معجزه کن برام 😔
عیبی نداره عزیز، میگذره برو با پدرت حرف بزن، سعی کن از دلت بیاری بیرون اول ساله، خوب نیست  کاش ...

مشکلات منو بابام ریشه ایه😔😔😔با حرف حل نمیشه همیشه همینه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز