گفت تو بی عرضه ای که مادر و خواهرم صدبار از خجالتت دراومدن توهم مثل سگ احترام میزاری!!! گفتم اگه منطقت اینه من بات حرفی ندارم رفتم تو اتاق پنجره رو باز کردم
یهو پشت سرمو نگاه کردم دیدم ایستاده و افتاد بجونم چنان با مشت میکوبید تو سرم اخر زد به چانه م پاره شد و همینجور خونریزی کردم
خلاصه از دیروز صبح تو تخت خوابیدم هی مییاد میگه ببخشید غلط کردم ی لحظه عصبی شدم اما حاضر نیستم حتی تو چشش نگاه کنم بنظرتون چکار کنم
محلش نده😐
ووووویییی اعصابم خورد شد😐😐😐
توهم یکی میزدی بیخ گوشش یاد نگیره دست روت بلند کنه😐😐😐😐
حداقل یک ماه قهر برات تجویز میکنم بعدشم یه مهمونی و پذیرایی حسابی از مادرت
بگو هروقت یاد گرفتی احترام بزاری ازمن هم احترام میبینی😐😐😐😐
نباید گله میکردم؟ حرف بدی زدم؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
