دیروز صبح مامانم اومد دم در کارم داشت یهو زنگ واحدمونو زد گفت در پارکینگ باز بود ؛ شوهرم سر این قضیه رفت تو قیافه و پاهاشو دراز کرد و شروع کرد با گوشی بازی کردن (ی شب قبلش دوستاشو دعوت کرده بود و من سنگ تموم گذاشته بودم)
وا چرا ناراحت شده
واسه اینکه در پارکینگ باز بوده؟
اومد مامانم همینطور سرپا ی چیزی ازم گرفت و بام خداحافظی کرد بعد رو کرد به شوهرم گفت خداحافظ شوهرم باهمون حالت خوابیده و سردرگوشی گفت بسلامت!!
واسه اینکه یهویی اومد درو.واحدو زد ناراحت شد
😐😐
هیچی عزیزم اصلا بهش محل نذار تا بگه غلط کردم!
اه این مردا فک میکنن چ گُه یین
شاید تقصیر خودمونه که الکی کاری کردیم این کارارو میکنن🤮🤮🤮
منم بش گفتم خیلی کار زشتی کردی ؛؛ اگه مامانمم نباشه بالاخره بزرگتره گفت خوب کردم ؛ تو چقد حساسی ما خانوادگی همینجوریم
چ مسخره😐
حالا اگ ننه بابا خودش بود هم همین حرکتو میزد؟😐
گفتم کی شما همینجوری هستید مگه داداشت نبود که اینقد با شخصیته اونروز دامادش (شوهر خواهر زنش) که خلافکاره و معتاده حتی ی دندون تو دهنش نیس؛؛ چ دودی راه انداخته بود داشت براشون کباب درست میکرد !
گفت ها حالا تو ناراحتی که چرا به خانوادت کباب نمیدم!!!!! گفتم من به فامیلات دوستات احترام میزارم چطو اونموقه ها توهم مثل منی به مامانم که میرسه یهو اخلاقتون اینطور میشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
