آرزوم مرگمه
تا از دست شوهرم راحت بشم😢
دیشب چهارشنبه سوری عین پیر زنا تو خونه بودم
دوستاش همه با دوست دختراشون توی باغ بودن
گفتم بریم گفت لازم نکرده
میخواست تنها بره
شلوارشم پارع اس نمیره شلوار نمیخره صدتا خرج دیگه میکنه شلوار نمیخره
هرسال کارش همینه باز برج۲میخره
😢الانم رفته توی قیافه
تا بچه هام حرف میزنن میگه ساکت
فقط تلوزیون نگا میکنه
هرسال شوق اینو داشت سال تحویل بشه بره پایین خونه ننش
امسال مادرشوهرم و خواهرشوهرم و برادرشوهرم رفتن کیش اینم حس و حال نداره
یک جوری رفتار میکنه انگار بی پولیش تقصیر منه
خلاصه خستم کمرم شکسته بخدا
همش جمع حارو گرد گیری