شوهرم همش نیست....الان همه حال و هوای عید دارن میرن سبزه بخرن ماهی بخرن من شوهرم باید بره کمک باباش...
تا ده شب تنها...اخه منم ارزوهایی داشم برای ازدواجم ..میخاسم باهم تخم مرغ رنگ کنیم کنارهم باشیم بریم خیابونا حال و هوای عید بگیریم دیگه از فردا خبری نیست .
پارسال که ده دقیقه مونده به سال تحویل رسید تنهای تنها بودم
امسالم.....
خدایا خسته شدم از تنهاییم از اینکه بعد سقطم اینقدر ضعیف شدم...من خیلی قوی بودم .الان با یه تلنگر کوجیک گریه ام میگیره...همش حس تنهایی دارم همش حس بد دارم...همش دلم محبت میخاد ...خدایا خیلی ضعیف شدم...کمکم کن...