من داشتم خونه تکونی میکردم درحال تمام شدن بود که برادر شوهرم اینا به مدت دوروزاومدن خونم. خونم انگاربمب خورد بچه فضول دارن .خیلی بی درک هستن به خدا الان یه روزبیشتروقت ندارم خونه جاریم بایدتمیزباشع منم دست تنهابایه بچه نه ماهه چی بگم شوهرمم مدام غر میزنه به جونم
دیروز تموم شد فقط مونده سرویسارو بشورم اونم شوهرم میگه خودم میشورم. قول چیزای دیگم داده بود خودم انجام دادم اینم ایشالله که بشوره. هنوز لباس بچمم نخریدم امروز میرم کلا با بچه خیلی سخته نظافتو خرید