برادرشوهرم و جاریم کلا با ما خیلی بدن. توهم اینو دارن که ما خیلی پولداریم و به اونا کمک نمیکنیم. در صورتی که ۲ سال پیش چیزی حدود ۲۰۰ میلیون از پس انداز ما یه جورایی رفت تو جیب اونا.
جاریم هم کلا زبونش نیش داره و خیلی آزار داده منو و من قطع ارتباط بودم باهاشون.
حالا حرفای جاریم پشت سر من بماند. اینا رو گفتم بدونین رابطمون چجوریه.
خلاصه زیاد نمیبینمشون تا اینکه امشب زنگ زدن گفتن میخواییم بیاییم خونتون.
خب
مثه جاریه منه که
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
یعنی بگیم خب
چی کار جاریت بوده
ما هم در کمال تعجب گفتیم بیایین با اینکه اصلا دلم نمیخواست ببینمشون ولی دیدم دور از شعور و ادبه که بگم نیان.
اومدن و نشستن حرف زدن. من بلند شدم برم چای بیارم که جاریم پاشد گفت میرم بچه ام رو عوض کنم (پوشکش رو)
منم گفتم برو تو اتاق نورا همه چی هم هست اونجا.
اونم گفت باشه و منم رفتم آشپزخونه
۲۰۰میلیون مفتی مفتی رفت جیب اونا😐😯
لایکمکنید بیام بخونم
امشب همه خیلی کند می نویسن
چطوری ۲۰۰تومن رفت تو حساب اونا
طلاتو دزدید
احتمالا یه سرمایه گذاری بوده دوستان ولش کنید بذارید ببینیم چی شده
رفتم چای ریختم داشتم برمیگشتم دیدم از اتاق ما اومد بیرون . من خیلی بدم میاد کسی (اونم جاری) بره توی اتاق خوابم ، اونم بی اجازه. با دلخوری بهش گفتم چرا نرفتی اتاق نورا؟ گفت عه آخه فکر کردم اتاقش این طرفه 😶😶😶
رسما منو خر فرض کردااا
خوابم میاد دوستان لایکم کنین فردا بیام بخونم مرسی
خب بعدش
حتما طلاهاتو دزدیده آره
