شوهرم می بینه مریضم اما از عصر رفته خونه مامانش الکی نشسته هنو نیومده سراین رفت و امداش خسته شدم دیگه هر روز ميره محاله نره بره زودتر از 4. یا5ساعت برنميگرده الانم چون نرفتم خونه تکوني کمک مامانش باهام سر سنگینه،توقع داشته با حال خرابم برم،الان نگران عکس العمل مادرشوهرمم ک نرفتم کمک باز جنگ و دعوا و بی محلی به پا نکنه،حس میکنم شوهرم لج کرده باهام ک هنو نیومده خونه
به شوهرم بگم چرا انقد دیر اومدی دعوامون میشه مجبورم لال بمونم
رو کاغذ بنویس بهش بده😁
هروقت حالش خوب بود باهاش حرف بزن
محلش نده. بدتر كن.
هیچی بهش نگو....فقط کار براش بتراش تو خونه ک کمتر بره....درگیرش کن
خدا این مردارو سر عقل بیاره منم خستم از ش
ولنتينو جان خوشحالم نرفتي لباساي ننه ش رو با دست بشوري. خوب كردي. شوهره پررويي هم داري ببخشيدا.
البته اكثر مرداي ايروني همينحوري مزخرفن.
اصلا بروت نیار درموردشم نحرف فقط ایه الکرسی بخون هرچی بد درموردت تو ذهن شوهرته ازبین بره ومحبتت بیفته دلش معجزه میکنه هرچندتا تونستی از ته دل بخون
ای بابا درکت میکنم عزیزم!مگه خودش دختر نداره؟
هیچی بهش نگو
فدای سرت مردم چقدر پرتوقع و پر رو هستن.به دررررک که رفته خونه مامانش.شبم بره بغل ننه جونش بخوابه .والا
تعجب میکنم از کسایی که از عروس توقع کمک توی خونه تکونی دارن آدم خیلی زرنگ باشه تونه ی تودشو تمیز کنه والا نه هیچ وقت عروسمون کمک کرده نه حتی یه درصد ت قع داریم والا خودمم وقت نمیکنم به مادرم کمک کنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
