2703
2553

داشتم به گذشته فکر میکردم به دوران مجردی به قبل از دانشگاه که چی فکر میکردم و چی شد اتفاقهایی توی زندگیم افتاد که هیچ موقع فکرشو نمیکردم موقعی که ۱۸ سالم بود و دانشکده حقوق قبول شدم فکر مبکردم پنج شیش سال دیگه با یک پسر جوون خیلی خوشگل خوش تیپ اشنا میشم و ازدواج میکنم درسمو تموم میکنم و ازمون کانون وکلا میدم و وکیل میشم ،هیچ وقت فکرشو نمیکردم دانشگاه که برم استادم که ۱۳ ۱۴ سال ازم بزرگتره و خیلی هم ظاهر متوسطی داره بهم  علاقمند میشه و منم دلم براش میره و بهش جواب مثبت میدم

فکر نمیکردم وقتی دانشگاهم تموم شد و با هزار زحمت کانون وکلا قبول شدم یکدفعه سر و کله یه بیماری با منشا استرسی عصبی پیدا میشه و من به ناچار کارمو ول میکنم و میرم دنبال یک شغل هنری همش فکر میکردم بعد از ازدواج کدبانو و خانوم خونه میشم هیچ وقت فکرشو نمیکردم که به علت مریضی پنج سال یک لیوان هم توی خونم نتونم بشورم و همه کارها  بیفته رو دوش همسرم،به گذشته هم فکر میکنم هم یک جورایی دلم میگیره هم انگار یک جورایی خوشحال میشم خدا انگار هم زمان یک چیزهایی رو بهم داد و یک چیزهایی رو ازم گرفت ،ازدواجم شغلم و شرایط زندگیم حتی یک درصد هم اون چیزی نشد که ده دوازده سال پیش فکر میکردم ،نمیدونم زندگی من انقدر عجیبه یا تو همه زندگی ها اینجوریه دست روزگار انگار همه چیو یک جوری میچرخونه که ادم فکرشم نمیکنه

تو ای بال و پر من ،رفیق سفر من،میمیرم اگر سایه ات نباشه رو سر من

خیلی همیشه به خودم فکر میکنم چرا یکدفعه این بیماری سر و کلش پیدا شد بعد میبینم خدا در کنارش به جاش همسری بهم داد که تمه جوره شرایطمو درک کنه

تو ای بال و پر من ،رفیق سفر من،میمیرم اگر سایه ات نباشه رو سر من


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2720
خواهرم همیشه میکه خدا هیچ موقع همه چیو به ادم هم زمان نمیده 

اینکه دلت شاد باشی خوشبختی و همسری که دوست داره خوشبخت ترینی

بانمک بودن با بی‌شعور بودن فرق داره ...رُک بودن با بی‌ادبی فرق داره، اجتماعی بودن با پررویی و چَتر بودن فرق داره،زرنگ بودن با "سر دیگران کلاه گذاشتن" فرق داره ....و مشکلات ما دقیقا از آنجایی شروع شد که این تفاوت‌ها را درک نکردیم!
همه زندگی ها همینه خواهر من اکثرا خیلی تخیلی می ریم دانشگاه الانم گذشته رو شخم نزن رو نکات مثبت زندگ ...


راستشو بخوای اتفاقا فکر میکنم زندگیم اینجوری از اون چیزی که خودم توقع داشتم خیلی بهتر شد

تو ای بال و پر من ،رفیق سفر من،میمیرم اگر سایه ات نباشه رو سر من
2714
خیلی همیشه به خودم فکر میکنم چرا یکدفعه این بیماری سر و کلش پیدا شد بعد میبینم خدا در کنارش به جاش ه ...

امیدوارم زود خوب بشی

(منم میخوام لاغر شم)   وزن من ۱۴۰۱/۱۱/۱  ۷۵😥قدم ۱۶۱ ~ هدفم 57

من میگفتم برم تو پارک چادر بزنم نمیرم با مادرشوهر یه جا زندگی کنم

دست روزگار چرخید الان ۵ ساله طبقه ی بالای خونه ی مادرشوهرمم

اصلا معلوم نیست کی بشه جدا زندگی کنم

حتی اگه بخوای آپارتمان بخریم بایییید تو یه ساختمون بگیریم

انشالله خدا کمکت کنه 

اگه مشکل مالی دارید هر شب سوره ی واقعه بخونید معجزه ش رو تو زندگی تون میبینید الخصوص بعد از نماز عشا

راستش یک چیز دیگه ام بگم من همیشه شعار میدادم که تو ازدواج تشابه عقایدی و مذهبی و اینها باید وجود داشته باشه ولی دقیقا بر عکس چیزی که فکر میکردم همسرم یک مرد مذهبیه،دقیقا همسرمم اینو میگه که منم همیشه شعار میدادم زنم باید هم عقیده خودم باشه ولی در عمل عاشق تو شدم که اتفاقا تو خیلی جاها عقایدمون فرق داره🙈

تو ای بال و پر من ،رفیق سفر من،میمیرم اگر سایه ات نباشه رو سر من
من میگفتم برم تو پارک چادر بزنم نمیرم با مادرشوهر یه جا زندگی کنم دست روزگار چرخید الان ۵ ساله طبقه ...

تو مسله بدی تمرکز کردی و جذبش کردی

قانون جذب مخالفت هارو نمیفهمه همین ک هی تو جنله هات و تصوراتت زتدگی با مادرشوهر بوده اونو جذبش کردی

مثلا نباید بگی من بیمار نمیشم

باید بگی من سالم میمونم

(منم میخوام لاغر شم)   وزن من ۱۴۰۱/۱۱/۱  ۷۵😥قدم ۱۶۱ ~ هدفم 57
من میگفتم برم تو پارک چادر بزنم نمیرم با مادرشوهر یه جا زندگی کنم دست روزگار چرخید الان ۵ ساله طبقه ...

کلا من به این نتیجه رسیدم نباید زیاد شعار بدیم انگار بر عکس میشه😁

تو ای بال و پر من ،رفیق سفر من،میمیرم اگر سایه ات نباشه رو سر من
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687