حدود ۸ سال ازدواج کردم.تا سال تحویل میشه شوهرم میگه جمع کن بریم پیش خانوادم. تو شهرستان. آرزو به دلم مونده یه سال یه دو سه روز بریم با خانواده خودم مسافرت. بعد بریم سمت خانواده شوهر. هر موقعه تعطیلی میشه شوهرم میگه جمع کنیم بریم پیش خانوادم. خیلی غصه دارم. خانواده شوهرم همش بهمون فشار میارن. از اول اسفند میشه هر روز زنگ میزنن بیاین بیاین و... دلم میخواست الان ۱۴ فروردین بود. یه خواهرشوهر دارم منو به چشم دزد میبینه، دزد داداش جونش. هر سال عید گریه میکنم. همین الان اشک تو چشمم جمع شده. دو روز میخوام زندگی کنم. دل خوشی هیچی ندارم