سلام دوستان من از بهمن دارم کم کم خونه تکانی میکنم و ادیروز تموم شو فقط کارایی مثل کشوی شوهرم و کارای مردانه مونده بود. توااین دوسال همیشه واسه شوهرم ناهار دادم برده و بهش مهربانی کردم و همش تو خونه ام. شوهرم قدرمو نمیدونه اخر هفته ها ک پسر ۶ساله اش میاد یکروز پیش ما شوهرم شیر میشه و ب من بی محلی میکنه... دیشب سه با پسرش کشوندش اتاقش ب بهانه پشه ! در حالی ک ما کنار هم خابیده بودیم ولی همش ولم میکرد میرفت پیش پسرش. منم پشتمو بهش کردم و خوابیدم. مگ گذاشت بخابم؟ صدای تی وی زیاد اینم تخمه میخورد ... خلاصه باهاش قهرم.صبحم صبحونه واسه خودشو بچش گذاشت و بمن گفت میخوری؟؟؟
منم گفتم مگ روزه ام نخورم اونم جواب داد من بتو کاری ندارم......
بچه ها دلم خیلی شکستع..منکه همیشه اشپزشم و بهش میخورونم حالا قدرمو ندونست .درضمن گفت دو ماهه خونه ترکیده ! بجای تشکرشه تنهایی کارارو انجام دادم😞 احساس میکنم دارم پیر میشم...من فقط ۲۵ سالمه. شوهرم ۳۶
