2703
2553
عنوان

کسی هست بیاد تایپیکم مشکلمو بگم

79 بازدید | 11 پست

بچه ها امشب خونه مامانم  بودم مهمون اومد بعد بابام گفت زنگ بزن شوهرت اشپزخونه سراغ داره غذا بگیریم منمم زنگ زدم اشغال بود قطع کردم دوباره بلافاصله زنگ زدم اشغال بود دوباره و دوباره بعذ بوق ازاد شوهرم با عصبانیت گفت چییه چرا هی زنگ میزنی ولم نمیکرد هی بازعصبانیت میگفت بغض کردم حالا بابامم پیشم بود بعد گفتم که اشپزخونه سراغ دا ی با عصباتیت گفت نه منم قطع کردم الانم باهاش سرو سنگینم

  خدایا ی مهربانم فرزندان و خانواده ام رو به خودت میسپارم   

چه احمقه شوهرت...

به بابات ميگفتي ببخشيد فك كنم سرش خيلي شلوغه

شايدم واقعا شرايطش مناسب نبوده

من به دوستی مجازی اعتقادی ندارم! و در این فضا با احترام به همه عزیزان، با توجه به تجربه ام ،هیچ درخواست دوستی را نمی پذیرم🙏🏻


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2456
احمق نیست عصبیه


چرا پيامك نزدي؟شايد واقعا شرايط نامناسبي بوده

من به دوستی مجازی اعتقادی ندارم! و در این فضا با احترام به همه عزیزان، با توجه به تجربه ام ،هیچ درخواست دوستی را نمی پذیرم🙏🏻
2714
اخه عجله داشتم بعدم نمیدونستم  چ شرایطیه

عب نداره

فقط از دل پدرت دربيار

خودت هم مقصر بودي ديگه 

هي فرت فرت زنگ زدي  

ناراحت نشو

بعدا حالش خوب شد بگو كاشي پيامك ميزدي بعدا زنگ بزنم ميگفتي سرت شلوغه

من به دوستی مجازی اعتقادی ندارم! و در این فضا با احترام به همه عزیزان، با توجه به تجربه ام ،هیچ درخواست دوستی را نمی پذیرم🙏🏻
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687