2726

این دو تا قضیرو قبلا هم تو تاپیکا گفتم ولی بازم میگم اینجا  

مادر بزرگ مادر من یه پیر زن فرتوت بود که نزدیک 90 سالش بود انقدر لاغر و نحیف بود که اندازه دختر 12 ساله بود اقا این بنده خدا یه بار به بابای من گفت دلم هوای امام رضا کرده برم حرمش ببینمش بعد بار سفر ببندم از پیشتون برم بابای منم که دلش یهو گرفتو هوایی شد جو گیر شدو مرخصی گرفت و راهی مشهد شدیم خلاصه. اولین روزی که رفتیم نرم مادربزرگه بنده خدا به من گفت خدا خیرت بده منو ببر دستمو به ضریح بزنم گفتم مامان شما نمیتونی اینجا خیلی شلوغه اصلا انگار نه انگار منم رگ غیرتم گل کرد چادرشو پیچیدم دورش گذاشتمش رو کولم بردمش جلو یعنی ملت انقدر بهم فشار می اوردن که من نمیرفتم حجوم مردم منو برد نزدیک حرم تمام تلاشمو کردم وایسم بنده خدا قشنگ زیارت کنه وقلی دیگه داشتم احساس خفگی میکردم به زور برشگردوندم تو سیل جمعیت خداوکیلی دنده هام داشت میشکست از بس فشار بود خودمو از تو جمعیت رسوندم جایی که خلوت تر بود مادر بزرگمو بزارم زمین دیدیم فقط چادرش هست خودش نیست برگشتم دیدم از بالای ضریح اویزونه یعنی یه ادمم هم پیدا نشد به من بگه اوم بالا جا مونده دوباره برگشتم تو جمعیت تا برشگردونم

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

یه بارم عروسی عموم بود تو خونه مادربزرگم شب که عروس داماد رفتن تو اتاقشون قبلش من پشت صندوق عروس از این صندوق بزرگ ها فکر کنم بدونید چیو میگم قایم شدم. یعنی زن عموم مثل برق لباسشو در اورد گفت اخه مردم این دیگه چه کوفتیه و عموم هم دراز کشیده رو تخت نگاش میکرد با اون دندوناش بهش میخندید یهو مامانم از تو حیات داد میزد منو صدا میکرد بابام هم فریاد زنان از در خونه رفت بیرون منم مثل ابلح ها پاشدم از پشت تخت داد زدم یعنیییییی داد زدماااااااا ماماااااااااان من اینجام 

یه بار هی برای دوستام کلاس میومدم میخوایم امسال بریم کیش و قشم،،دیگه اینقد من از کیش و قشم تعریف کردم و پز دادم،،آخرش اومدم یه چیز بگم گفتم جنس های قیش خیلی خوبه،،،دوستام تا دو روز بهم میخندیدن،،،،

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز