دو هفته پیش خواهر شوهرم گفت یه همسایه داریم خیلی آدم درستیه و سر کتاب باز میکنه و دعا میده و فلان.
گفت پسرت چشم خورده که غذا نمیخوره اگه میخوای تا بهش بگم چشم زخم بده.
گفتم همه بچه های این سنی همینطوری هستن.گفت نه بذار بپرسیم ضرر نداره.
گفتم باشه.
خلاصه فرداش زنگ زد گفت پسرت با خودت بردی قبرستون و چشم خورده و چندتا درد داره!!
گفتم حالا چاره چیه؟گفت میگه ۳ تا دعا داره اگه میخواب ۱۰۰ تومن بده تا بنویسه.گفتم باشه.
آقاااا خلاصه کنم...غذا که نخورد هیچ ، شیرم دیگه نمیخوره.
حالا جالب ترش...هفته پیش زنگ زده میگه خانوم دعا نویسه گفته طلسم داداشت و زنش رنگش عوض شده!
گفتم یعنی چی میگه زندگیشون میخاد بپاشه!
گفتم حتماً دم عیدی پول مانتو کم داره میخواد از من بگیره.گفتم بهش بگو غلط زیادی نکن.