زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت.گوشت بدن خود را میکند و به جوجه ها میداد.زمستان تمام شد و کلاغ مرد و جوجه ها نجات پیدا کردند و گفتند خوب شد مرد خسته شدیم از این غذای تکراری.
یه سکوتی هست ، مال بعد ازشنیدن یه سری حرفایی که نباید می شنیدی!ببین حسه عجیبیه!!بیرونش سکوته ولی ازدرونت هی صدا شکستن میاد!وتوراهی جز لبخند زدن نداری...😔😔