تا اینکه کم کم عوض شد
کسی که همیشه موقع سوار شدن بهم گل میداد
حرفاش بوی جدایی میداد
میگفت عاشفتم اما نمیتونم باهات بمونم
میگفت شرایط مالیم مناسب نیس و قسط زیاد دارم
گفتم اشکال نداره برام مهم نیست
گفت نمیشه n هنوز عاشقته
زنگ میزدم به n التماسس میکردم باهاش صحبت کنه
هر دفعه قهر میکرد و میرفت و بعد از 6ماه برمیگشت
درست زمانی که گریه های من کمتر میشد
بهم محبت میکرد و میگفت دوری من سخته براش
و من تو ابرها سیر میکردم
این قضیه 8سال هر 6ماه تکرار شد
و من کسی را جایگزینش نکردم
اما کمابیش از دخترایی که باهاشون دوست میشد خبر داشتم
اما دل کندن برام مقدور نبود