2737
2734
عنوان

قهر کنم برم خونه بابام یا زوده؟

1137 بازدید | 71 پست

گفتم ی خانواده شوهر پررو و وقیح دارم ک همش منو تو توفیق اجبار میذارن و هعی میگن باید بیای ،باید بری و فلان!

حالا هم امر فرمودن ۳ روز باید برم خونشون،خانوم دارن میرن بیمارستان مراقب نمیدونم کی باشن

تازه ۲ هفته بود با شوهرم خوب بودم

اومدم خونه هرچی دم دستم بود پرت کردم اینور اونور


هم میگرنم گرفته،هم دست چپم شدیدا درد میکنه

دارم دیوونه میشم ،حالم ازشون بهم میخوره

از طرفی هم میخوام اقدام کنم واسه بارداری،ول ی میترسم دیگه کم بیارم وقتی ک دیر شده!

همون خدایی که من رو آفرید و تا این سن همیشه مراقبم بوده،خودش مراقب کوچولومه مثل دوست کنارشه

نمیدونم این بارم کوتاه بیام و باز مثل احمقا دهنمو ببیندم

البته ایندفعه باهاش بحث کردم،گفت اگر من بمیرم کی میخواد مواظب دخترا و شوهرم باشه

منم گفتم وظیفه پسرته نه من

حالا موندم برم خونه بابام بعد ۲ سال خفه خون،یا بازم هیچی نگم

همون خدایی که من رو آفرید و تا این سن همیشه مراقبم بوده،خودش مراقب کوچولومه مثل دوست کنارشه

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
2738

هم قهر 

هم رابطه 

هم خونه بابا

 هم بچه!!!!!!!!

اول مشکلاتت رو حل کن و باشوهرت توافق کن بعد به فکر بچه باش

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏
نمیدونم این بارم کوتاه بیام و باز مثل احمقا دهنمو ببیندم البته ایندفعه باهاش بحث کردم،گفت اگر من بم ...

يعني ميگه بري خونشون چكار كني

يعني كي دنيا تموم ميشه    حالا ك چي مثلا مثال  امروز اعصابم خرده دلم ميخاد بزنم شل و پل تون كنم    

خوب نرو

بذا دعوا شه ناراحتی شه

به شوهرت بگو مریضم نمیتونم برم

خودت بزنگ مادرشوهرت بگو ببخشید مریضم نمیتونم بیام

بذا ناراجت شه

برا چی بری خونه بابات؟؟؟؟

نامت را هر چه میخواهند بگذارند، تو برای من معجزه ای، خدای مهربونم چطوری شکر کنم ک لایق این لحظه ها باشه، شکررررر برای معجزه ات

تا وقتی بی اعصابی خودت و درمان نکردی یه نه گفتن ساده رو یاد نگرفتی لطفا اقدام نکن واسه بارداری😞😞

هر چه اید به سرم  باز بگویم گذرد                                     حیف ازین عمر     که با می گذرد، می‌گذرد    💔💔
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687