سلام.
یه دو سالی بود به شوهرم شک کرده بودم وقتی خونه نبودم و میومدم خونه یه بوی سوختنی میومد.
شوهرم از بیرون میومد بوی سوختگی میداد کم کم شکم بیشتر شد. چندین بار گفتم یه بویی میدی بوی سوختگی یا بوی سم مورچه.
تا چند بار توی کیفش قرص پیدا کردم یه بار هم تو سفر دیدم از صندوق عقب قرص برداشت خورد.
دفعه اول سر قرص دعوای بدی کردیم پسرم فقط 1 ماهش بود.
گفت قرص کمر بوده اما باور نکردم.
دفعه بعد هم کل سفر چیزی نگفتم تا برگشتیم و بهش گفتم.چون چشماش رو عمل کرده بود گفت همکارم گفته این قرص مسکنه خوبیه برای تو سفرت.که درد نداشته باشی.
شب نامزدی داییم بود شوهرم نیومد. وقتی برگشتم دیدم خونه خییییلی بو میاد. عجیب بو میومد.
حالم بد شد و منگ شدم و سر درد گرفتم.
تا اینکه سوخته تریاک تو تراس خونمون پیدا کردم. دیگه مردم از نگرانی واسه اینده پسرم.
بهش گفتم مچتو گرفتم دیگه بسه. اونم قبول کردو گریه کرد و پشیمون بود و گفت دیگه تکرار نمیکنم.
خیلی ناراحت بود.منم گفتم کمکت میکنم. و در موردش دیگه حرفی نمیزنم.
الان نزدیک 5 ماه گذشته از اون روز بگذر که تا دوماه حالم خیلی بد بود.
همش نگران بودم قرص بخوره و اعتیاد قرص هم داشته باشه.
حالا امروز خونه نبودم. غروب که اومدیم خونه دستش همون بو رو میداد. خیلی رفتم توی خودم.
تا نتونستم طاقت بیارمو بهش گفتم نگرانتم. میترسم.
اول گفت نگران چی هستی؟ و فلان. خودشو زده بود به اون راه.
تا اینکه گفتم منظورمو میدونی چیه.گفت بخاطر اینکه خونه نبودی میگی. منم گفتم اره. نگرانم. گفت خب دوربین مداربسته بذار یا تست اعتیاد بگیر حتما تو خونه داری. گفتم نه ندارم.
بعدم با ناراحتی بلند شد و رفت تو اتاق خوابید اخه ما تو حال میخوابیم.
بنظرتون چکار کنم؟ شکم درسته یا نه؟
از لحاظ خوراک و لباس و تفریح همه جوره بهمون میرسه. اخلاقشم خوبه. اما... من توقعم از شوهرم و زندگیم این نبود
ببخشید طولانی شد.