2726
عنوان

"بی بی گل"

| مشاهده متن کامل بحث + 57778 بازدید | 1067 پست

هیچی دیگه نازگل و بی بی گل باهم وارد ایل میشن....اونجا هم ازشون کلی پذیرایی می کنن.....نازگل و بی بی گل قضیه فرارشون رو میگن...و زن رئیس ایل که‌می بینه اینطوریه اوضاع ..ازشون میخواد که چند وقت اونجا بمونن....حدود دوهفته ای از موندشون میگذره....که یه پسری از ایل عاشق بی بی گل مبشه..این پسرم هم گله داشته و هم اسم و رسم دار بوده....

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خودتم قاطی کردی ها اسی

اره والا..ببخشید

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2728

ولی مادر پسره و کلا خانواده پسره مخالف بودن که پسرشون با غیر خودی....دختری که معلوم نیست از کجا اومده وصلت کنه....اینم بگم بی بی گل...حالا نزدیکای ۱۸..۱۹ سالش شده بود و تازه زیبایی و خوشگلیش مشخص شده بود...یه دختر با موهای طلایی و چشم های قهوه ای روشن و یه چال خوشگل گوشه لپش...

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
ببخشید برعکس گفتم..اول منیر...دومه بنفشه....سوم نازگل..چارمی لاله...پنجم ترنج....ششم لیلا....هفتم بی ...

عزیزم اشتباه نگفتی اولی نازگل حنانه بنفشه لاله ترنج بی بی گل

 خدایا شکرت به خاطر پسر کوچولوم👶خیلی خوش اومدی سورنا🌹🥀🏵💮🌸💐🌺🌻🌼🌷⚘🌾

بعد اونجا یه رسمی بود که وقتی پسری عاشق یه دختر می شد اسم عزیز ترین دام گلش رو اون دختر می زاشت...😐😞.....اون پسرم اسم یکی از گوسفنداش رو بی بی گل گذاشت و از صبح تا شب به یاد اون به گوشه می نشست و نی سوزناک میزد...ولی خب خانواده مخالف بود..از اونورم بی بی گل که این چند مدت به کار زیاد عادت کرده بود ...وقتی اومد ایل  با اینکه از صبح شروع  می کرد کار... به چادر شب بافتن....گلیم بافتن..چادر دوختن...ماست ک پنیر زدن....و غذا پختن..با اینحال حس می کرد چقدر کم کار می کنه....و نازگل دلش برای خواهر کوچیکش کباب میشد...دختری که اینقدر ازش کار کشیده بودن که همیشه صبح ها با استرس از خواب بلند میشد و گاهی وقتا تو خواب هذیون می گفت و با ناله التماس میکرد که نزننش 


من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
بعدم راجبه خواهرسوم و ترنج چیزی زیاد نگفتی و مگه بی بی گل تهتغاری نیس؟

چرا اخری بی بی گله....اخه ترنج زیاد زندگی حاشیه داری نداشت...کلا بین همه گاجرای زندگی نازگل و بنفشه و لاله و بی بی گل بالا و پایین داشت...

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
چرا اخری بی بی گله....اخه ترنج زیاد زندگی حاشیه داری نداشت...کلا بین همه گاجرای زندگی نازگل و بنفشه ...

پس لیلا کیه دیگه بعد که دختر مجرد نداشتن بعد بی بی گل؟

 خدایا شکرت به خاطر پسر کوچولوم👶خیلی خوش اومدی سورنا🌹🥀🏵💮🌸💐🌺🌻🌼🌷⚘🌾
پس لیلا کیه دیگه بعد که دختر مجرد نداشتن بعد بی بی گل؟

لیلا قبل بی بی گله...به ترتیب اول منیر(خواهر اول)....بعد نازگل ...بعد بنفشع....بعد لاله...بعدش ترنج....بعد لیلا و سراخر بی بی گله....کلا ترنج و لیلا زندگی بی حاشیه ای داشتن ..واسه همین نگفتم

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

خانما باقیش بمون واسه فردا؟

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
خانما باقیش بمون واسه فردا؟

الان بگو😍😘

برام دعا کنید نی نیم اول سالم باشه بعد ی گل پسر باشه.....دعا کنید خدا بهم امیر عباسی بده👶برا سلامتیش و گل پسر بودنش ی صلوات مهمونم کنید.😍😘الاهی ب حق بی بی فاطمه دامنه همه منتظرا سبز بشه ....آمینو از ته دلت بگو😍
کاشکی الان میگفتی خانمی

من خوابم نمیاد..فکر کردم بقیه خوابشون میاد☺

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز