2737
2734
عنوان

"بی بی گل"

| مشاهده متن کامل بحث + 57858 بازدید | 1067 پست

نازگل به بی گلی گفت که دیگه اینجا جای امنی برای بودن نیست...بالاخره سروکله اژان پیدا میشه....پس یه ساک کوچیک بستن و راهی شدن..نازگل گفت باید بریم خودمون رو قاطی کوچ نشینای ییلاق کنیم....اونوقت پیدامون نمی کنن...دوتا خواهر..هردو تا زخم خورده و خسته به راه می افتن...کلی راه رو پیاده میرن تا به زمین سبز میرسن...و یه چوپان..ازش ادرس ایل رو می گیرنن و اون هم با نامروی تمام اددس رو اشتباه میده....و اوناسرگردون میشن ...و راه رو بکل گم میکنن تا اینکه صدای زنگوله ی بز رو می شنون....اون گم شده بود....نازگل از کم مونده ابش به اون بز میده و.گلی اروم دستی به سرو گوشش میکشه....حدود یه ساعتی نگذشته بود که یه دخترصورت افتاب سوخته و روسری سرخابی و دامن چند رنگ زیبا به سمت اونا میاد...میفهمه گم‌شدن و اونا راهنمایی میکنه به خونشون...اون دختر جز عشایر بوده...و نازگل و بی بی گل حالا مهمان اونا میشن

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ببینم اسی ناموسا این داستان واقعی هس🤔🤔🤔🤔🤔

اره واقعی هستش ولی من یکم بهش اب و تاب دادم...ولی اصل این که ۷ تا خواهر بودن..داستان پدرو مادرشون..لاله و بی بی گل و اینا همش درسته....فقط من یه کوچولو تو جزییاتش تغییر ایجاد کردم که خوندنی تر بشه

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
اس جون اسم خواهرها رو از اول بگو نازگل دومی بود یا اولی؟اولی اسمش چی بود قاطی کردم

من هیچوقت اسم اولی رو نگفتم..همش می گفتم خواهر اول....جالبه هیچکس هم سوال نکرد😁

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2731

اولی منیر...دومی نازگل....سومی بنفشع....چهارمی لاله..پنجمی بی بی گل....ششمی ترنج...هفتم لیلا

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

خانما خسته شدین؟ بقیش بمون برای فردا؟

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2738
سوال منم ج بدم اسم خواهر ها چی بود

ببخشید برعکس گفتم..اول منیر...دومه بنفشه....سوم نازگل..چارمی لاله...پنجم ترنج....ششم لیلا....هفتم بی بی گل....ماشالله چقدرم باباش بچه ساز بوده😁😁😁😅😅😅

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز