من آمده ام من من آآآ مده امممم
سلام برهمگي جونم براتون بگه كه ديروز ساعت 5جاري جون زنگ زدن كه شب ساعت8ميايم خونتون منم گفتم شام بياين وازاونجايي كه چندروزه درست وحساب خونه نبودم ويه اتاق هم به اتاقام اضافه كرده بوديم ازبيرون براي همين سرووضع خونه خيلي مرتب نبود ازسركاررفتم خريدساعت6رسيدم خونه يعني مثل جت كارميكردماااا(اينجورمواقع همسرم ميگه بايددوربين نصب كنم توخونه بعدنگاه كنيم كه باچه سرعتي كارميكني خخخ)گازروپاك كردم
لباسايي كه خشك شده بودنوتاكردم گذاشتم سرجاش (كلييي بود)اتاقومرتب كردم نپتون كشيدم وهمه جارودستمال كشيدم
اتاقي كه جديدا اضافه شده بود رومرتب كردم
پذيرايي رو نپتون كشيدم تميزبودا ولي كشيدم كه خيالم راحت باشه تمام سراميكارو دستمال كشيدم وهمه جاروگردگيري كردم
سرويس بهداشتيوشستم
ژله درست كردم
سوپ جودرست كردم
خورش مرغ وبرنج درست كردم(سرخ كردنيا پدرمودراورد ازاونجايي كه من غذازياددرست ميكنم كلي موندم سرگاز)سبزي پاك كردم .نون آب زدم.ظرفارواماده كردم.ميوه هاروشستم گذاشتم خشك شدويه كوه ظرف شستم تمام.تاهمسرمو ومهمونا اومدن.بعدشامم نشستن تا1ونيم فيلم ديدن نذاشتم ظرفاروبشورن والان كه درخدمت شمام هم بي خوابم هم خسته وهم يه كوه ظرف نشسته توخونه.اوف يه كتاب شد