خب گزارش من:
دیروز عصر دوتا مهمون کوچولو داشتم
مامانشون وقت دکتر داشت،اومدن با علی بازی کردن
براشون پفیلا درست کردم و از بستنیای خودم براشون سرو کردم.
همزمان ابگوشت گذاشتم واسه شام.
یکم خیاطی کردم
ساعت۹ حدودا مامانشون اومد دنبالشون
و یکم بعدشم همسرم اومد خونه
شام خوردیم
سوره هامو خوندم.
امروز از صب:
صبحانه خوردیم.
دلم اب میخواست ولی اگه میخوردم حالم بد میشد، طالبی خوردم
با مامانم وخواهرم تلفنی صحبت کردم.
خواهرم فردا میخواست بره چادر بخره دوس داشت همراهش برم، اگه شرایط اکی شد شاید همراهیش کردم.
( این خواهرم با اون خواهر بالایی فرق داره، یکی دیگشونه😁😁).
بعدش رفتم سراغ اتاق علی
دلم میخواد فرش اتاقشو عوض کنم ، همینطور فرش راهرو رو، ( هدف پس اندازمو مشخص کردم، تا وقتی دارایی دوم بیاد واسه اون پس انداز میکنم، به بعدش انشالله واسه فرش راهرو و اتاق علی).
یه تغییراتی تو اتاق علی ایجاد کردم، و بالخره ساک نی نی رو یکم جم کردم( فردا ۳۶ هفته م پر میشه ومیرم تو هفته۳۷، دیگه تا اومدن نی نی چیزی نمونده انشالله).
پوشکا رو بردم تو انباری راه پله( گذاشته بودم بالای کمد،اتاق شلوغ شده بود، منتقلشون کردم تا اتاق خلوت تر بشه.)
کشو لباسای نی نی رو مرتب کردم و دو دست لباسشو گذاشتم تو ساکش.
اتاقشو جارو کشیدم و تموم شد
بعدش رفتیم حال که دیروز بچه ها بازی کرده بودن و یکم از شنای خمیر شنی روفرش ریخته بود، یخوردم چی میز خوردن کثیف شده بود، همه جارو دستمال کشیدم و گردگیری کردم و جارو کشیدم
برای نهار لوبیا پلو گذاشتم. که دیکه حاضره.
یه دمنوش چای سبز و چای قرمز درست کردم با خرما خوردم، علی هم دلش خواست واسه اونم ریختم ولی کمرنگ
اشپزخونه و سرویس و اتاق خودمون موند. که انرژیم تنوم شد.
استراحت کنم، نمازمو بخونم
بعدش اگه انرژیم برگشت اشپزخونه رو جم کنم
وگرنه باشه بعد خواب عصرمون.
یه عالمه برنامه تو ذهنمه ،اموزشام و خیلی نکات دیگه که باید بزارم تو لیست که عادت سازی بشه
ولی همینکه میدونم چند هفته دیکه انشالله با اومدن نی نی کلا سبک زندگیم تغییر میکنه نمیتونم ذهنمو متمرکز کنم و برای برنامه هام شروع کنم.
واسه همبن فعلا تمرکزمو میذارم رو کارای عقب مونده، انشالله نی نی بیاد، شرایطمون استیبل بشه، بعد برنامه هامو کم کم متناسب با شرایط پیاده سازی کنم.
برام دعا کنین. یکم بخاطر شرایط قرمز مشهد نگرانم واسه زایمان