ای جانم، انشالله پدر مهربونت و همه رفتگانمون این روزا سر سفره امام حسین باشن😊🌸
صب علی رو بردم مهد، برگشتم شیر و کیک خوردم
یه لباسم جادکمه و سردوز لازم داشت، انجام دادم.
دمنوش چای سبز وزیره دم کردم خوردم.
نشستم زیر شلواری همسرم رو تکمیل کردم
نمازمم خوندم، نهار حاضر بودرفتم دنبال علی برگشتیم خونه و نهار خوردیم،
خواستم شروع کنم جم کردن خونه که دیدم خیاطی طولانی واقعا خسته م کرده، تصمیم گرفتم دو صفحه حفظمو تکمیل کنم و برای کلاس عصرم اماده بشم و یکم بخوابم
خونه خیلی بهم رریخته شده
بعد کلاسم همه جا رومرتب میکنم
نزدیک۶ تا لیست با موضوعات مختلف نوشتم، هر کدوم شاید حداقل ۱۰ مورد داره، و هنوزم که داره بهش اضافه میشه.
خییییلی کار خورد ریز دارم ولی همین که نوشتمشون ذهنم اروم گرقت و میتونم روی انجامشوم تمرکز کنم.
اخر شب میام گزارش عملکرد میدم
چند مورد هست که باید به برنامم اضافه کنم، اونا روهم یادداشت میکنم تا سر فرصت تو برنامه روزانه بگنجونم.
صب همش شبکه افق رونگاه کردم، دلم بدجور هوایی شده، خوشبحال هر کی داره میره😞😞