منم امروزصبح یه کم دیر از خواب بیدار شدم بعد صبحانه
رفتم برنج خیسوندم و یه سینی عدس آوردم پاک کردم آخه داشتم از قبل گفتم تمیزشون کنم
خلاصه بعد تمیز کردنشون ریختمشون سرجاش چن پیمونه رو هم بردم بخیسونم واسه عدس پلو
دیدم آب داره کم کمتر میشه فقط عجله ایی یه قابلمه رو پر از آب کردمو
عدسا رو خیسوندم و خیار و گوجه و پیاز شستم واسه سالاد شیرازی
چنتا هم استکان شستم دیدم آب قطع شدش😭
من موندم و یه سینک پر از ظرف که از دیشب مونده بود و پتوی مهمون که در آورده بودم بشورم
وحمام خودمو دخترام
امروز واقعا قدر آب رو فهمیدم و خدا رو به خاطرش حسابی شکر کردم
ولی خب خدا رو شکر مراحل پخت ناهارم رو کامل انجام دادم و آب دیگه ایی بجز واسه شستن دستام نمیخواستم که اونم یه پارچ بود البتهآب واسه خوردن توی یخچال بود😅
بعد دو سه ساعت آبا اومدن اما چه اومدنی دقیقا انگار خودت خاک و آب رو قاطی کنی قهوه ایی بشه همونجوربود
خیلی صبر کردم یه کم بهتر شد کل ظرفا رو شستم
اما بازم دلم راضی نبود گذاشتم یه ساعت دیگه کامل آب تمیز شد دوباره ظرفا رو شستم
پتو رو خیسوندم بعدش با دخترا حسابی آب بازی کردیم و شستمش
چن تیکه لباس با دست شستم
بعد پتو شستن همگی حموم کردیم
قهوه خوردم و به بچه ها عصرونه دادم
رفتم کمک همسایمون سیب گلاب پاک کردن واسه لواشک که از باغشون یه عالمه سیب آورده بود
زحمت کشید به منم یه پلاستیک بزرگ سیب داد منم برگشتم بعد شام همه سیبا رو پاک کردم نصفشو آب گرفتم
یه قابلمه کوچیک هم کمپوت درست کردم عالی بود
یه مقدار دیگشم گذاشتم فردا با یه مقدار آلبالو که دارم بکنم لواشک
بعد همه این کارا هم از ترس اینکه فردا آبا بره یه عالمه ظرف و آبمیوه گیری و قابلمه شستم🌹