2733
2734
عنوان

دیشب تا صبح الکی گریه کردم

2867 بازدید | 35 پست

دیروز شوهرم گفت بریم بیرون یکمی خرید کنیم 

ماهم حاضر شدیم نگو من لباس پوشیدنی حلقم از دستم افتاده و حواسم نبوده 

پسرم دوسالشه خیلی شیطونه رفتنی داشتم کفش میپوشوندمش گفت نمیخوام خیلی لجبازه ماهم دیر شده بود گفتم دیگه عوض نمیکنم همینو بپوش

اعصابمو خورد کرد کلا فقط میگفتم زود برم بشینم تو ماشین.رفتیم و رسیدبم بیرونم گیر داد که اسباب بازی میخوام خلاصه خریدبم و کلافه و خسته رفتیم یه مغازه ای اونجا هم براش سوشرت خریدیم

خلاصه گشتیم و اخر رفتیم یه مغازه ای که لباس مردونه میفروختن شوهرم داشت لباس نگاه میکرد 

دیدیم پسرم قشنگ کفشاشو دراورده و میگه نمیخوام

یکمی هم اونجا باهاش کلنجار رفتم و دیدم نمیشه هیچجور شوهرم گفت بیخیال بریم شام بخوریم و بریم خونه فردا میایم میخریم بچه رو هم میسپریم به مامانت دوتایی میایم راحت خرید میکنیم

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

از مغازه که پامو گزاشتم بیرون پسرمو میخواستم بدم بغل باباش و پلاستیکارو بگیرم که بریم سوار ماشین بشیم بریم یهو گفتم وای حلقم نیست.انگار یه اب یخ از سرم ریختن پایین 

شوهرم گفت حواستو جمع کن فکر کن ببین کجا دستت بود اخرین بار هرچی به ذهنم فشار اوردم دیدم یادم نمیاد از طرفی هم پسرن هی استرس وارد میکرد که بریم گشنمه بریم سوار اسب بشم نق نق میکرد

2738

خلاصه رفتم سوار ماشین شدم شوهرم هرجایی که گشته بودیمو رفت و دوباره گشت و نپاه کرد و پرسید انگارـنه انگار اچمد گفت پیدا نشد بریم یهو بغضم ترکید زدم زیر گریه 

گفتم همش تقصیر بچس هی فشار عصبی میده کلافم میکنه و فلان شوهرم برگشت گفت گم شده که شده به درک فقط حگننداز گردن بچه تو اصلا به طلاهایی که داری مواظب نیستی و اهمیت نمیدی اینم حلقه ازدواجمون بود کلی سر خریدتش خاطرات خوش داریم فردا میریم یکیشو میخرم برات عین اون ولی میدونی که اون نمیشه ابن  باشه درس عبرتی برات که حواستو جمع ککنی

هرچقدر شوهرم اصرار کرد گفتم من شام نمیخوام برگشتیم خونه و پاشد املت درست کنه و منم لباسام تنم نشستم همینجوری چشمم به تلفنه که الانه که زنگ میزنن پیدا شد بیاین ببریم یهو شوهرم گفت دیدی گفتم حواست سر جاش نیست بیا افتادهده بود رو فرش پامو گزاشتم روش دیدم حلقته.خوشحال شدم ولی نمیدونم چه مرگمه از دیروز انگار دارن توی دلمو خالی میکنن تا صبح نخوابیدم فقط گریه کردم الانم دپرسم کلا 

خب بچه همينه ديگه حلقتو يه مدت بذار كنار تا پسرت بزرگتر بشه

بدبختی اینجاس که شوهرم حساسه 

میگه بزا دستت بمونه حتی حلقه خودشم از اولین روزی که انداختیم دستش اصلا در نیاورده جز دو سه بار که میخواست ماشین تهمیر کنه اونم بخاطر نگیناش درعورد که خراب نشن

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز