2737
2734


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

من دانشجویی یه جا بود فال قهوه میگرفت تا الان همش درسته دعا کنید بقیشم درست باشه حتی زندان 5 سال بعد داداش دوستمم گفت😐

برای سلامتی مامانم صلوات مهمونم میکنی ؟ممنونتون میشم                                                                    خیلی دعا کردم ولی خواست خدا با دعای ما فرق داشت برای شادی روح مادرم دعا کنین لطفا 😔هیچوقت فکر نمیکردم اینو اینقد زود بگم 
چون تجربه نکردی اینو میگی ی بار ک تجربه کنی منعجب بشی دیگ نمیگی

اتفاقادیروزخانمی برام فال گرفت وطالع بینیم وگفت هم خوب بودهم بد حالاهمش توفکرشم کلابهم ریخته شدم نمیدونم چه قدرمیتونه درست بگه

2738

پدربزرگم خب مسلمه بدش میومد اعتقاد نداشت مادبزرگمم از اون بدتر ـ ب مسخره و خنده گرفتن پدربزرگم گفت خب بیا بگیر ببینم. گفت کف دستتو باز کن . پدر بزرگم باز کرد بهش یه چیزایی گفت کلک و پر هممون ریخت بهش گفت یه یتیم بزرگ میکنی یه اولادت فوت کرده بچه ی اونه ، ب یسریا احترام گزاشتی دستشونو گرفتی پا شدن الان که افتادی همونا بهت پشت کردن  وخیلی چیزای دیگه که همه خنده هاشونو قورت دادن بعد من از بچگی خوشم میومد ب خالم گفتم خاله بگو منم بگیره دیگه خالم گفت بیا این دختر ماهم فالشو بگیر اصلا ببین فال داره و خندید .. واااای قشنگ یادمه مو به موشو 

بهم گفت شوهرت در اینده فامیل دورتونه . سبزس قد متوسط داره و تو بدنش نشونه و زخم عمیقه . من هرچقد فک کردم بعدها دیدم بابا هیشکی سنش به من نمیخوره که همه ی پسرای فامیل یا زن داشتن یا سنشون به من نمیخورد . تا اینکه شوهرم اومد خاستگاریم . پسرخاله ی شوهر خالم بود ـ سبزه بود . بدنش خالکوبی داشت و یه جای عمیق بریدگی که قبلا چاقو خورده بود ... و اینجوری هممون ایمان اوردیم کلا پیش اومده زیاد از این اتفاقا

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687