فردا روز ما هم هست درسته ک نداریمشون ولی مادر ک بودیم از روزی ک اومدن تو دلمون و پر کشیدن رفتن ما هم مادر بودیم از خیلی مادرای دیگه مادرتر بودیم وقتی ک دیدیم قلب نی نی مون دیگه نمیزنه وقتی ک گذاشتیمش تو یه قبر کوچولو وقتی ک روز و شب ثانیه به ثانیه بهش فکر میکنیم ک اگه بود .... وقتایی ک بارون میاد حالم بد میشه از اینکه بچم خیس میشه شاید این حرفا رو کسی باور نکنه ولی هست برا من یکی هست از اینکه هر روز تو خونه صداش میزنم از اینکه وسایلاش موند و خودش رفت از اینکه صدای گریه بچمم زایشگاه رو پر کن من بودم ک از نبودش گریه میکردم از اینکه دست خالی اومدم از بیمارستان بیرون و بدترین درد عالم برام این بود ک پسرم دقیقا اولین بار تو روز مادر تو شکمم تکون خورد و حسش کردم دو ساله ک رفتی مامان خیلی برام سخته مخصوصا بعد بارداریم بعدیم ک دقیقا بازم تو همون ماه و روز باردار شدم گفتم تو برگشتی ولی اون نی نی هم رفت......
دلم خیلی گرفته خیلی فقط نوشتم ک سبک بشم