2737
2734
عنوان

میخوام معجزه ای ک با چشم دیدم و براتون تعریف کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 81206 بازدید | 823 پست
خدا رحمتشون کنه😔 عزیزم منم به چشم خودم دیدم مادرم تمام انرژیشو برای پدرم گذاشت و الان دیگه مامان پ ...


لطف داری. خیلی به مامان برسید بیشتر کسانیکه پرستاری میکنن شکسته و ناتوان میشن. هواشونو خیلی داشته باشی دد. مامان منم خیلی تو مراقبت پدرم محتاط بود چه غذاش و روحیش  من بچه کوچیک خانواده بودم 17 سالم بود که فوت کردن من تازه اون موقع فهمیدم پدرم سرطان داشته بهم میگفت کلیه هاش مشکل داره که روخیمو از دست ندم ولی خواهر برادرام داغون شدن چون بزرگتر بودن و کامل در جریان بودن

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

عزیزم ممنون انشالله تو هم معجزه رو لمس میکنی.  ما نه مذهبی آنچنانی هستیم نه بنده ویژه و معصوم ...

منم بارها تو زندگیم معجزه دیدم 

آره دقیقا نون حلال خوردیم👍

هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد 
2728
باقی عمر شما باشه .. خیلی سخته هردو رو همزمان از دست دادن... من حتی از فکرشم دیوونه میشم

الهی که عزیزانت سلامت باشن همیشه... سخته ولی خدا طاقتشو میده من تا چند سال نمیگفتم از دستشون دادم چون باور نمیکردم دیگه مشغول درس و دانشگاه و بیمارستان شدم تحمل کردم.. الان براحتی میگم... شاید بعد چندین سال عادی شده 

خلاصه پدرم عفونت کل ریه هاش رو گرفت و بعد عفونت خون و تمام بدنش دچار عفونت شد. تمام اعضای داخای پدرم درگیر شد مرتب دارو میزدن و دوسه روز جواب میداد و بعد از دوسه روز دوباره بدن کم‌میاورد و عفونت رشد میکرد. 

خیلی کارا کردیم از بهترین روان درمانهای اونجا استفاده کردیم بالا سر پدرم میبردیمشون میگفتن به استرسی تو وجودشه که نمیزاره بون مقاومت کنه. 


** پدرم پیگفت وقتی من رو بردن بیمارستان تو حالت بیهوشی و هوشیاری بودم که یه پرستار لگد زد به تختم گفت این که معلومه میمیره چرا آوردنش اینجا. 

پدرم میگفت من از همونجا خودمو باختم**



بگذریم

فقط یه دارو مونده بود که خیلی نایاب بود به اصطلاح آمپول بود ولی هر آمپولش شبیه کیسه فریزر تو ولی تو حجم خیلی بیشتری بود.خلاصه به هر سختی که بود دوتا از گرگان یه تا اصفهان ۴تا بندر و چندتا هم از تهران خودم خریدم رفتیم ساری. وقتی بابامو روی تخت دیدم دلم‌میخواست بمیرم ولی دکترش تاکید داشت که گریه نکن

از پشت پنجره میدیدمش تو اتاق مجزا بود تو ای سی یو. پدر من با اون هیکل و اون هیبت مثل یه تیکه استخون باریک و لاغر افتاده بود رو تخت. امام بدنش باند پیچی بود حتی صورتش کلا پیچیده بود چندتا لوله از گلو و بینی و بدنش رد شده بود با دستگاه هوا میرفت تو ریه هاش سینش میپرید بالا میفتاد پایین. 

خیلی دیدنش تو اون حالت سخت بود

دکتر هم میگفت این دارو هم بعیده جواب بده فقط معجزه میتونه پدرتون رو برگردونه. و کاملا قطع امید کرده بودن

عشق با انگشت های کشیده پیانو مینواخت...من پا به پای پونه های وحشی میرقصیدم... باران می آمد...بهارنارنجها همه مست...هوا هوای تو بود...🍀

استارتر به حق آقا صاحب الزمان‌میخوام که هیچ مادری سر بچش اذیت نشه😢

کلی اشک ریختم با خوندن حرفات 

قربون آقا امام زمانمون بشم که همیشه حواسش بهمون هست 

اللهم عجل لولیک‌الفرج

.نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو.اللهم عجل لولیک الفرج
2738
دیگه نه به خدا ایمان دارم نه به معجزش نه به رحمانیتش نه به عدالتش بس که هر چی بیشتر صداش زدیم بیشتر ...

راهت رو عوض کن‌

نیتت رو عوض کن همینکه اینجوریه یعنی درسش رو نگرفتی تجربشو دارم 


.نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو.اللهم عجل لولیک الفرج
پدر من با یه سوختگی ساده رفت بیمارستان ولی بخاطر عفونت خون شدید دوماه تو کما یود تو آی سی یو. روزای ...

فقط چی عزیزم؟

لطفا بگو چی یادشونه پدرتون از اون مدتی که تو کما بودن؟

خلاصه پدرم عفونت کل ریه هاش رو گرفت و بعد عفونت خون و تمام بدنش دچار عفونت شد. تمام اعضای داخای پدرم ...

دوباره نرفتید از پرسنل شکایت کنید ‌؟ آخه کی این بیمارستانا درست میشن مثلا درس خوندن میدونن ک بیمار چ حقوقی داره باید چطور رفتار کنن

مامانم اومد بیمارستان گفت این و فلانی فرستاده گفنه این لباس خورده ب ضریح حضرت ابوالفضل نذر کن بچت خو ...

الهی شکر عزیزم ک پسرت صحیح و سالمه ، پسرت نظر کرده آقاس حسابی مواظبش باش و ی پسر امام زمانی بارش بیار

سر تا ته بعضیاتونو بزنن از اول تا آخر فقط لفظین 😏
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز