سلام
بچه ها من بیست رپزه بچم به دنیا اومده.بعد یه دوست خیلیییی صمیمی دارم ازینا که جهیزیمون رو باهم رفتیم میگشتیم انتخاب میکردیم و نهار خونه هم میریم و درد دلامون رو پیش هم میگیم.هردوی ما توی یک سال ازدواج کردیم و هم رشته هم هستیم.این دوستم هم خیلییی درسخونه ازینا که زندگی رو فقط تو درس میبینه.همون اپایل ازدواج میگفت آدم تا دکتراشو نگیره خریته که بچه دار بشه! خلاصه هردومون درس میخوندیم تا اینکه من تصمیم گرفتم بچه دار بشم ولی این دوستم انقدر قبلش جلوی من از حماقت دوستای مشترکمون گفته بود که مثلا میترا خیلی احمقه که تو این شرایط بچه دار شده و مگه ما چند سالمونه که زود بخوایم بچه بیاریم و نگاش کن چقدر هول بود زود بچه آورد و غیره...
دیگه با این اوصاف من تصمیم گرفتم تا یه مدت چیزی از تصمیمم به بچه دار شدن نگم.
من باردار شدم و بعد از سه چهار ماه دیگه میخواستم بهش بگم ولی هی نمیشد! حتی عروسی برادرش تو پنج ماهگی بارداری من بود ولی عرپسی که رفتم هرکار کردم نشد بهش بگم.تو شش ماهگی هم اومده بود خونمون من فکر میکردم خودش متوجه میشه و کار من آسون اما بازم نفهمید و من نتونستم بهش بگم راستش حوصله ی نق و نوق و غر زدناش و مسخره کردناشو نداشتم.حالا بچم به دنیا اومده و هنوز نمیدونه.دیروز بهم زنگ زد گفت کنکور دکترا رو چیکار کردی! منم گفتم ندادم! یه ساعت غر زد که تو این مملکت با مدرک ارشدت میخوای چیکار کنی و چرا کنکور ندادی و چرا به فکر نیستی و غیره.
دختر خیلی خوب و دوست با معرفتیه فقط اشکالش اینه که فکر میکنه همه باید مثل خودش فکر کنن! آخرشم گفت فردامیام خونتون! حالا موندم چطوری بهش بگم بچه دارم! بیاد خونمون یهو بگم این بچمه؟یا انروز رو بهونه بیارم نیاد خونمون بعد پیام بدم بگم داری خاله میشی تا آخر این ماه؟چطوری خوبه؟