گفت اره خییییلی پرروان میخواستن عقدو بندازن گردن ما گفت خب سارا عقد گردن خانواده عروسه گفت نههه اینا خیلی پرروان مامانم کلی باهاشون دعوا کرده ک خیلی خسیس هستینو خرج دخترمون نمیکنیدو اینا دیگه اخر بار کوتاه اومده بودن سارا اینا خودشون عقدو گرفتن با هزارتا منتتتتت
گذشتو گذشت همش باهام دردودل میکرد ک من اینو نمیخوام گفتم چرا میگفت نمیتونه خرجم کنه هیچی برام نمیخره میگه طلب دارم میخوام زود عروسی بگیرم پول لازمم میگفت گفتم بهش گوشیت خرابه برو گوشی واسه خودت بخر ابرومو میبری اون گفته خب همین کارمو راه میندازه