فقط خدا جوابشونو بده
صبحی که رفتا سر کار صدا های ضبط شده رو گوش دادم فقط بر خودم لعنت فرستادم که چرا هنوز اینجام تو این خونه
زنگ زنه زده زنه گله میکنه دیشبش تا نزدیک صبح بیدار بوده چرا یادش نکرده و زنگش نزده گله میکنه و میگه تا دو بعدازظهر یه سره بیدار و منتظر نشسته
بعد شوهرم معذرت خواهی میکنه و ازش دلجویی میکنه و بهش میگه که به خاطر یه پیام که جمعه اشتباهی فرستاده درست موقعی که کنار من بوده میگه زنم شک کرده
خواهرا به خدا دیشب کل سمت چپ بدن یا بی حس میشد یا اینقده ضربان قلبم بالا بود نمیتونستم کاری کنم هی بهم میگفت چته منم الکی مشکلای دیگه رو بهونه میکردم و بروز ن ادم اما میدونه که شک کردم
دلم اونجایی میسوزه که دیروز که زنگ زنه زده زنه با صدایی گرفته جواب داده و شوهرم هم میگفت اخ چته عزیز .منو هم اسکول میکنه همینطور میگه
اسم شوهر زنه هم فهمیدم
دیشب ساعت هشت زنگ من زده بود منم پشت تلفن صدای ویبره ی یکسر یه گوشی رو فهمیدم فهمیدم زنه باهاشه یه لحظه کل بدنم شروع به لرزیدن کرد به طور ناخودآگاه هم صدام تحلیل رفت و لرزش گرفت بعدش هی میگفت چته و چند بار زنگ زد و دیشب تو خونه میگفت که پشت فرمون بوده و نزدیک بوده چند بار تصادف کنه نگو که همون موقع با زنه تو یه پارک قرار مدار گذاشته بودن و تا نه اونجا بودن
نمیدونم چکار کنم امکان تهیه ی مدرکی به جز همین چند تا صدا و گرفتن پرینت مکالمه ها و پیام های دریافتیش ندارم امکان عکس گرفتن هم ندارم فقط دلم داره منفجر میشه
هی پیش خودم میگم که بلند شم برم خونه ی مادرم نه با دعوا همینجوری با بهونه و چند روز ولش کنم
نمیدونم دعا کنم کلا ازم سرد شه و بزاره دیگه راهمو ازش جدا کنم یا دعا کنم خدا بزنه پس سرش و ادم بشه اما اینم خود ازاری چون به یقیین رسیدم که این جور زندگی و خیانت کردن و به بخشیده شدن های مکرر توسط من عادت کرده
اصرار میکردم که بیاد مشاوره اما دارم کم کم دل سرد میشم
دعام کنید خواهشا😳😔