واقعا کسی هست از زندگیش راضی باشه؟ توی دوست و دور و اطراف و اینجا من هرکسی رو که میبینم از زندگیش ناراضیه، شوهرش بی توجهه خانواده شوهرش بد هستن یا ... چیزای این مدلی!!! یعنی قبلنا هم همین بوده؟ قدیما هم همینجوری بوده؟ چرا مردا اینجوری شدن که نسبت به خانواده سردن؟ چرا ازدواج میکنن پس؟
خداروشکر من خیلی راضیم. جالبه اطرافیانمم همه راضی هستن
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...